کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورطة
معنی
پنجول زدن , با ناخن و جنگال خراشيدن , خاراندن , پاک کردن , زدودن , باکهنه ياچيزي ساييدن يا پاک کردن , تراشيدن , خراشيدن , خراش , اثر خراش , گير , گرفتاري
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورطة
لغتنامه دهخدا
ورطة. [ وَ طَ ] (ع اِ) کون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اِست . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || هر زمین پست مغاک . || زمین هموار بی راه و نشان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیابان بی راه و بی نشان . (ناظم الاطباء). ||...
-
ورطة
دیکشنری عربی به فارسی
پنجول زدن , با ناخن و جنگال خراشيدن , خاراندن , پاک کردن , زدودن , باکهنه ياچيزي ساييدن يا پاک کردن , تراشيدن , خراشيدن , خراش , اثر خراش , گير , گرفتاري
-
واژههای مشابه
-
ورطه
واژگان مترادف و متضاد
پرتگاه، غرقاب، گرداب، لجنزار، لجه، مغاک، مهلکه
-
ورطه
فرهنگ فارسی معین
(وَ ط ) [ ع . ورطة ] (اِ.)1 - جای خطرناک . 2 - منجلاب ، گرداب .
-
ورطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ورطَة، جمع: ورطات] varte ۱. گرداب؛ منجلاب.۲. جای خطرناک.۳. محل هلاک.۴. هر امری که نجات از آن دشوار باشد.
-
جستوجو در متن
-
متورط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavarret کسی که دچار سختی و مشکلی شده؛ در ورطهافتاده؛ در ورطهفرورونده.
-
پنجول زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ورطة
-
با ناخن و جنگال خراشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ورطة
-
باکهنه یاچیزی ساییدن یا پاک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ورطة
-
اثر خراش
دیکشنری فارسی به عربی
ورطة
-
خاراندن
دیکشنری فارسی به عربی
خدش , ورطة
-
گرداب
واژگان مترادف و متضاد
۱. ورطه ۲. طوفان
-
پرتگاه
واژگان مترادف و متضاد
لغزشگاه، مزله، مهلکه، ورطه