کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورشکستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورشکستگی
/varšekastegi/
معنی
حالت بازرگانی که در تجارت زیان دیده و بدهی او بیش از دارائیش باشد؛ درماندگی در کسب و تجارت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
افلاس، خانهخرابی
دیکشنری
bankruptcy, failure, insolvency
-
جستوجوی دقیق
-
ورشکستگی
واژگان مترادف و متضاد
افلاس، خانهخرابی
-
ورشکستگی
لغتنامه دهخدا
ورشکستگی . [ وَ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) افلاس . پریشانی و ناداری . (ناظم الاطباء).
-
ورشکستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) varšekastegi حالت بازرگانی که در تجارت زیان دیده و بدهی او بیش از دارائیش باشد؛ درماندگی در کسب و تجارت.
-
ورشکستگی
دیکشنری فارسی به عربی
افلاس
-
واژههای مشابه
-
حکم ورشکستگی
دیکشنری فارسی به عربی
حکم
-
جستوجو در متن
-
bankrupture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
litigable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
orsellinate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
legateships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
venously
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
prebankruptcy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قبل از ورشکستگی
-
bankruptly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورشکستگی
-
بانکروت
لغتنامه دهخدا
بانکروت . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) ورشکستگی . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). و رجوع به ورشکستگی شود.