کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورساز
/varsāz/
معنی
جوان ظریف و آراسته؛ زیبا؛ رعنا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورساز
لغتنامه دهخدا
ورساز. [ وَ ] (اِخ ) نام ولایتی است در ماوراءالنهر. (آنندراج ). نام جایی و مقامی و ولایتی است . (برهان ) : تو کشیدی به جانب ورسازلشکر انبه و سپاه گران .عبدالواسع جبلی .
-
ورساز
لغتنامه دهخدا
ورساز.[ وَ ] (ص ) مردمی ظریف و آراسته . (برهان ). مردم ظریف و زیبا و مقطع و آراسته و زیرک و هوشیار. (ناظم الاطباء). || صاحب و خداوند ساز، چه ور به معنی صاحب و خداوند آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
ورساز
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) 1 - جوان زیبا و آراسته . 2 - زیرک ، هوشیار.
-
ورساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ورسازه› [قدیمی] varsāz جوان ظریف و آراسته؛ زیبا؛ رعنا.
-
جستوجو در متن
-
ورسازه
لغتنامه دهخدا
ورسازه . [ وَ زَ / زِ ] (ص ) ورساز. (آنندراج ) : فربه کردی تو کون ایا ورسازه چون دنبه ٔ گوسفند در شب غازه .عماره ٔ مروزی (از آنندراج ).