کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورزگر
/varzgar/
معنی
= برزگر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
operator 2
ورزگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] توالیای در یکی از دو انتهای ورزه که با عمل فرونشانی، رونویسی ورزه را تنظیم میکند
-
ورزگر
لغتنامه دهخدا
ورزگر. [ وَ گ َ ] (ص مرکب ) برزگر. زارع . (ناظم الاطباء). کشاورز. ورزکار است که زراعت کننده باشد. (آنندراج ) : ز شاهانی ار پیشه ور گوهری پدر ورزگر داری ار لشکری .اسدی .
-
ورزگر
فرهنگ فارسی معین
(وَ گَ) (ص فا.) برزگر.
-
ورزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] varzgar = برزگر
-
ورزگر
لهجه و گویش تهرانی
زراعت کننده
-
جستوجو در متن
-
repression 1, repressing
فرونشانی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جلوگیری از رونویسی یا ترجمه در نتیجۀ اتصال فرونشان به ورزگر
-
repressor
فرونشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مولکولی معمولاً پروتئینی که بهوسیلۀ ژن ترازگر (regulator) ساخته میشود و با اتصال به ورزگر، مانع رونویسی ورزۀ مربوط میشود
-
ورزی
لغتنامه دهخدا
ورزی . [ وَ ] (ص نسبی ) مرکب از ورز + ی پسوند نسبت دال بر اسم فاعل .(فرهنگ فارسی معین ). کشتکار زمین . (ناظم الاطباء). مزارع . (آنندراج ) (برهان ). برزگر. کشاورز. ورزگر. (انجمن آرا). برزگر. (انجمن آرا). زراعت کننده . (آنندراج ) (برهان ). || کارگر و م...
-
لشکری
لغتنامه دهخدا
لشکری . [ ل َ ک َ ](ص نسبی ، اِ) منسوب به لشکر. || سپاهی . مرد سپاهی . (غیاث ). مقابل کشوری . مقابل شهری . جندی . یک تن از افراد سپاه . عسکر. مرد جنگ . یکی از افراد لشکر. ج ، لشکریان : و مردمان وی [دیلمان خاصه ] همه لشکریانند یا برزیگر. (حدودالعالم )...