کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورزه
/varze/
معنی
= ورزگار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
job, profession, work
-
جستوجوی دقیق
-
operon
ورزه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] واحد عملکردی متشکل از گروهی از ژنهای ساختاری پیوسته در پیشهستهایها
-
ورزه
لغتنامه دهخدا
ورزه . [ وَ زَ / زِ ] (اِمص ، اِ) حصول . (فرهنگ فارسی معین ). حاصل کردن . (برهان ) (آنندراج ). کار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || کشت و زراعت نمودن .(برهان ) (آنندراج ). || ممارست . || کوشش . (فرهنگ فارسی معین ). || نتیجه . (ناظم الاطباء). || صنعت و ...
-
ورزه
فرهنگ فارسی معین
(وَ زَ)(اِ.)1 - کار کردن . 2 - مهارت . 3 - حصول . 4 - کوشش . 5 - زراعت . 6 - صنعت ، حرفه .
-
ورزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] varze = ورزگار
-
واژههای مشابه
-
گل ورزه
لغتنامه دهخدا
گل ورزه . [ گ ُ وَزِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریز نوبخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 26هزارگزی شمال باختری تربت جام و 3هزارگزی باختر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان . هوای آن معتدل و دارای 77 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه...
-
گاو ورزه
لغتنامه دهخدا
گاو ورزه . [ وِ وَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گاو ورز. گاو کار.گاوی که بدان زمین شیار کنند. (برهان ) (آنندراج ).
-
lac operon
ورزۀ لاکتوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ سه ژن که سنتز زیمایههای مورد نیاز برای مصرف لاکتوز در بسیاری از باکتریها را بر عهده دارند
-
ورزه گو
لهجه و گویش تهرانی
گاوی که زمین را شیار کند.
-
جستوجو در متن
-
operator 2
ورزگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] توالیای در یکی از دو انتهای ورزه که با عمل فرونشانی، رونویسی ورزه را تنظیم میکند
-
مهارت
فرهنگ واژههای سره
ورزه، چیرگی، زبردستی، چیره دست
-
regulon
ترازه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] گروهی از ژنهای ساختاری یا ورزهها که یک مولکول تنظیمکنندۀ مشترک آنها را تنظیم میکند
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) = ورزه گاو: گاوی که بدان زمین را شیار کنند، گاو زراعت ، ورزاو.
-
پراز
لغتنامه دهخدا
پراز. [ پ ُ ] (اِ) دوالی که چوب را بگردن گاو ورزه استوار کند. (شعوری ).