کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورده
/varde/
معنی
۱. برجی که کبوتران در آن خانه کرده باشند؛ کبوترخانه.
۲. چوبی که کبوتربازان به دست میگیرند و با آن کبوتر میپرانند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ورده
لغتنامه دهخدا
ورده . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 34هزارگزی شمال باختر کرج ، دارای 454 تن سکنه است . امام زاده ای در این ده به نام عبدالقادر وجود دارد که از آثار باستانی است . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
-
ورده
لغتنامه دهخدا
ورده . [ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه ، در 30هزارگزی جنوب خاور رازقان ، سر راه شاه عباس قزوین به اصفهان ، دارای 925 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
-
ورده
لغتنامه دهخدا
ورده . [ وَ دَ / دِ ] (اِ) برج . (برهان ). خانه ٔ کبوتر درسنگستان و خصوصاً برج کبوترخان . (ناظم الاطباء). || برج کبوتر. (برهان ) (صحاح الفرس ). || چوبی که کبوتربازان در دست گرفته و کبوتران رابدان پرواز میدهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || ب...
-
ورده
لغتنامه دهخدا
ورده . [ وَ دَ / دِ ] (ص ، اِ) برده : و ابوبکر چون به مدینه آمده سپاه بفرستاد و بفرمود که حرب کنید با هر که مرتد شده است از عرب یا به اسلام بازآید یا همه را ورده کنید و بکشید. (تاریخ طبری بلعمی ). ترسیدند پیغمبر به حی ایشان سپاه فرستد و زنان و فرزندا...
-
ورده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] varde ۱. برجی که کبوتران در آن خانه کرده باشند؛ کبوترخانه.۲. چوبی که کبوتربازان به دست میگیرند و با آن کبوتر میپرانند.
-
واژههای مشابه
-
وردة
لغتنامه دهخدا
وردة. [ وَ دََ ] (ع اِ) یکی ورد، به معنی گل و گل سرخ . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ورد شود. || هلاکت : وقع فی وردة؛ ای هلکة. || مؤنث ورد. (منتهی الارب ). به معنی اسب گلگون . (اقرب الموارد). رجوع به ورد شود. || (ص ) (عشیة ...) شب که افق...
-
وردة
لغتنامه دهخدا
وردة. [ وُ دَ ] (ع اِ) گلگونی . (ازمنتهی الارب ). رنگ گلی در اسب . (از اقرب الموارد).
-
وردة
دیکشنری عربی به فارسی
گل سرخ , رنگ گلي , سرخ کردن
-
وَرْدَةً
فرهنگ واژگان قرآن
يك شاخه گل سرخ
-
گل ورده
لغتنامه دهخدا
گل ورده .[ گ ُ وَ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 209هزارگزی جنوب خاوری قاین . هوای آن گرم و دارای 21 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شلغم است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیا...
-
ورده کردن
لغتنامه دهخدا
ورده کردن . [ ] (مص مرکب ) چکه کردن سقف . (یادداشت مؤلف ): وَکَف َ توکافاً؛ چکیدن سقف خانه از باران ؛ یعنی ورده کردن . (صراح ذیل وکف ).
-
زو وِرده / زِوِرده
لهجه و گویش بختیاری
zowverda/zeverda (لفظى) زودآورده، دانههاى برشته شدهجوانه گندم (خوشههاى گندم نیمه سبز راروى آتش، کباب و دانههاى گندم را از آنهاجدا کنند).
-
جستوجو در متن
-
گل سرخ
دیکشنری فارسی به عربی
وردة