کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن مجالد وراق
لغتنامه دهخدا
ابن مجالد وراق . [ اِ ن ُ م ُ ل ِ دِ وَرْ را ] (اِخ ) او کتابت مصحف نیز میکرده است ، در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری . (ابن الندیم ).
-
ابراهیم بن محمد ساسی وراق
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن محمد ساسی وراق . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِی ِ وَرْ را ] (اِخ ) لغوی و نحوی . (از ابن الندیم ).
-
واژههای همآوا
-
وراغ
لغتنامه دهخدا
وراغ . [ وَ ] (اِ) شعله ٔ آتش . (آنندراج ) (برهان ) (از ناظم الاطباء) : آتش عشق چون شود پنهان کز زبانم کشد زبانه وراغ . فرقدی (از آنندراج و انجمن آرا).- وراغ ور ؛ شعله ور. (از ناظم الاطباء). || روشنی و تابش که فروغ نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ...
-
وراغ
فرهنگ فارسی معین
(وَ)(اِ.)1 - شعلة آتش . 2 - روشن ، فروغ .
-
وراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] varāq ۱. آتش؛ فروغ و تابش و شعلۀ آتش: ◻︎ آتش عشق چون کنم پنهان / کز دهانم کشد زبانه وراغ (حکیم علی فرقدی: مجمعالفرس: وراغ).۲. روشنی؛ فروغ.
-
جستوجو در متن
-
وراقی
لغتنامه دهخدا
وراقی . [ وَرْ را ] (حامص ) شغل و عمل وراق . رجوع به وراق شود.
-
نورالدین
لغتنامه دهخدا
نورالدین . [ رُدْ دی ](اِخ ) علی بن عبداﷲ سفطی مصری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین و معروف به وراق و ابوالحسن وراق . رجوع به ابوالحسن وراق و نیز رجوع به علی وراق شود.
-
خطیری
لغتنامه دهخدا
خطیری . [ خ َ ] (اِخ ) نام او سعدبن علی وراق بود. رجوع به سعدبن علی وراق در این لغت نامه شود.
-
علی سفطی
لغتنامه دهخدا
علی سفطی . [ ع َ ی ِ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی . مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی وراق شود.
-
علی مصری
لغتنامه دهخدا
علی مصری . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی . مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی وراق شود.
-
علی مالکی
لغتنامه دهخدا
علی مالکی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی ، مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی وراق شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی مشهور به وراق و ملقّب به نورالدین ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی وراق شود.
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) ابن عبدالحمید. محدث است و از مطر وراق روایت کند. (از تاج العروس ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی وراق . رجوع به علی ... شود.