کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وراق
/varrāq/
معنی
کسی که کتاب را صحافی میکرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وراق
لغتنامه دهخدا
وراق . [ وَ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سبزی زمین از گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
وراق
لغتنامه دهخدا
وراق . [ وَ قِن ْ ] (ع اِ) وراقی . ج ِورقاء. (منتهی الارب ). رجوع به ورقاء و وراقی شود.
-
وراق
لغتنامه دهخدا
وراق . [ وَرْ را ] (ع ص ) مرد بسیار درم و دینار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بسیاردرم . (مهذب الاسماء). || کاغذبرنده ٔ ورق ساز. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب ورق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ...
-
وراق
لغتنامه دهخدا
وراق . [ وِ ] (ع اِ) هنگام برگ برآوردن درخت . (ناظم الاطباء). هنگام برگ بیرون آوردن درخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). || ج ِ وَرَق . (المنجد) (ناظم الاطباء). || ج ِ ورق [ به حرکات سه گانه ٔ واو ] . (ال...
-
وراق
فرهنگ فارسی معین
(وَ رّ) [ ع . ] (ص .) 1 - کاغذفروش . 2 - نویسنده .
-
وراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] varrāq کسی که کتاب را صحافی میکرد.
-
واژههای مشابه
-
علان وراق
لغتنامه دهخدا
علان وراق . [ ع َل ْ لا ن ِ وَرْ را ] (اِخ ) رجوع به علان شعوبی شود.
-
علی وراق
لغتنامه دهخدا
علی وراق . [ ع َ ی ِ وَرْ را ] (اِخ ) ابن عیسی بن علی بن عبداﷲ رمانی اخشیدی وراق . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی رمانی شود.
-
علی وراق
لغتنامه دهخدا
علی وراق . [ ع َ ی ِ وَرْ را ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سفطی مصری مالکی . مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . وی نحوی و فقیه بود و در864 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- شرح ایضاح ابی علی فارسی ، در نحو. 2- مناسک حج . (از معجم المؤلفین ).
-
عمرو وراق
لغتنامه دهخدا
عمرو وراق . [ ع َ رِ وَرْ را ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).
-
قاسم وراق
لغتنامه دهخدا
قاسم وراق . [ س ِ وَرْ را ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن عبداﷲ شود.
-
محمود وراق
لغتنامه دهخدا
محمود وراق . [ م َ دِ وَرْ را ] (اِخ ) مورخ معاصر سلطان محمود غزنوی است و تاریخ بیهقی میگوید: تاریخی کرده است از اول عالم تا سنه ٔ 409 هَ . ق . و از این سنه به بعد را بیهقی نوشته است . (تاریخ بیهقی ص 362).
-
ابوبکر وراق
لغتنامه دهخدا
ابوبکر وراق . [ اَ بو ب َ رِ وَرْ را ] (اِخ ) محمدبن العمر ترمذی . از بزرگان مشایخ صوفیه و زهاد ایشان در مائه ٔ سیم . او درک صحبت احمد خضرویه و محمدبن علی ترمدی کرده است . و در بلخ میزیست و هم به بلخ درگذشت و گور وی بدانجاست . و او گفت : الناس ثلاثة،...
-
ابن ابی حسان وراق
لغتنامه دهخدا
ابن ابی حسان وراق . [ اِ ن ُ اَ ح َس ْ سا ن ِ وَرْ را ] (اِخ ) او کتابت مصحف نیز میکرده است در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری . (ابن الندیم ).