کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وراز
/vorāz/
معنی
گراز؛ خوک نر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وراز
لغتنامه دهخدا
وراز. [ وُ ] (اِ) بر وزن و معنی گراز است و به فتح اول و تشدید ثانی هم به این معنی گفته اند. (برهان ). گُراز و آن خوک نر است . (ناظم الاطباء). و این به تشدید نیز آمده چنانکه فرید احول اصفهانی گفته : چو وراز، خوک است خوش پوی و چابک .(انجمن آرا) (آنندرا...
-
وراز
فرهنگ فارسی معین
(وُ) (اِ.) گراز، خوک نر.
-
وراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ویراز› (زیستشناسی) [قدیمی] vorāz گراز؛ خوک نر.
-
واژههای مشابه
-
وُراز
لهجه و گویش بختیاری
vorâz گُراز، خوک وحشى.
-
شاپور وراز
لغتنامه دهخدا
شاپور وراز. [ وُ ] (اِخ ) در عهد نرسه مرزبان آذربایجان بود و یکی از اشراف درجه ٔ اول محسوب میشد. (ایران در زمان ساسانیان ص 159). ظاهراً این لقب را در جوانی خود در عهد شاپور اول گرفته بود. (ایران در زمان ساسانیان ص 433).
-
لُلَه وُراز
لهجه و گویش بختیاری
lola vorâz 1. بچه خوک وحشى؛ 2. (کنایى) جوان نادان و بىادب.
-
واژههای همآوا
-
وُراز
لهجه و گویش بختیاری
vorâz گُراز، خوک وحشى.
-
جستوجو در متن
-
لؤلؤساز
لغتنامه دهخدا
لؤلؤساز. [ ل ُءْ ل ُءْ ] (نف مرکب ) لؤلؤسازنده . که لؤلؤ پدید آورد : مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤریزوراز آمدن شب سپهر لؤلؤساز.مسعودسعد.
-
شهربراز
لغتنامه دهخدا
شهربراز. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) شهروراز. (فرهنگ فارسی معین ). نام او فرخان . فرمانده ایرانی که در زمان خسرو پرویز باروم جنگید و مصر را در سال 616 م . تسخیر کرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 109، 102، 104 و سبک شناسی بهار ج 1 ص 155 و ...
-
گراز
لغتنامه دهخدا
گراز. [ گ ُ ] (اِ) خوک نر. (اوبهی ). در اوستا ورازا ، در پهلوی وراز (نوشته میشود وراچ ) ، در ارمنی ورز ، در هندی باستان وراها و در کردی براز . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خوک نر بمناسبت دلیری و شجاعت . (غیاث اللغات ). خوک نر و چون بغایت دلیر و شجاع...
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) شهرستان خرم آباد یا منطقه ٔ لرستان ، یکی از شهرستانهای مهم استان ششم کشور بوده و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود: از شمال به شهرستان نهاوند، از شمال خاوری بشهرستان بروجرد، از خاور برودخانه ٔ سزار و آب دورود مخمل کو...
-
گ
لغتنامه دهخدا
گ . (حرف ) گاف یا کاف غیرصریحه که عرب آن را قاف معقوده گوید و در یمن آن را تلفظ کنند چون فارسی زبانان . حرف بیست و ششم از الفبای فارسی است . این حرف در الفبای عربی نیست و در حساب جمل آن را = ک (بیست ) گیرند. و آواز آن میان جیم و کاف است . عبدالرشید ت...