کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وراجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وراجی
/verrāji/
معنی
پرحرفی؛ پرگویی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرچانگی، پرگویی، حرافی، رودهدرازی، هرزهدرایی ≠ پرحرفی
برابر فارسی
پرگوی
فعل
بن گذشته: وراجی کرد
بن حال: وراجی کن
دیکشنری
babble, blether, chatter, chattiness, chitchat, comment, dirt, gab, gabbiness, garrulity, garrulousness, loquacity, palaver, prolixity, volubility
-
جستوجوی دقیق
-
وراجی
واژگان مترادف و متضاد
پرچانگی، پرگویی، حرافی، رودهدرازی، هرزهدرایی ≠ پرحرفی
-
وراجی
فرهنگ واژههای سره
پرگوی
-
وراجی
لغتنامه دهخدا
وراجی . [ وِرْ را ] (حامص ) هرزه و لاف زدن و به هندی بک بک کرنا. (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ). || در تداول پرگویی و با کردن صرف شود : شغل خوبی زیر سر کن دخل دارجان بابا را به وراجی چکار؟ بهار (دیوان ج 2 ص 238 از فرهنگ فارسی معین ).- وراجی کردن ؛...
-
وراجی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی؟. فارسی] verrāji پرحرفی؛ پرگویی.
-
وراجی
دیکشنری فارسی به عربی
فک
-
واژههای مشابه
-
وراجی کردن
لغتنامه دهخدا
وراجی کردن . [ وِرْ را ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گفتن . پررودگی کردن . (یادداشت مؤلف ). پرحرفی کردن . روده درازی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). سخت پر و دراز گفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
وراجی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثرثر
-
وراجی کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: verrâǰi bekeri طاری: verrâǰi kard(mun) طامه ای: verrâǰi kardan طرقی: verrâǰi kardmun کشه ای: verrâǰi kardmun نطنزی: verrâǰi kardan
-
جستوجو در متن
-
vorage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وراجی
-
چوس نفسی
لهجه و گویش تهرانی
وراجی
-
claver
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه، وراجی، گفتار بیهوده، وراجی کردن، پشت سرکسی پچ پچ کردن
-
clavers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
clavers، وراجی، گفتار بیهوده، وراجی کردن، پشت سرکسی پچ پچ کردن
-
jabbering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاذبه، وراجی کردن