کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ودي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ودي
معنی
موافق , دوست , دوستانه , صميمي , خوش مشرب , يار , مساعد , مهربان , تعاوني
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ودي
دیکشنری عربی به فارسی
موافق , دوست , دوستانه , صميمي , خوش مشرب , يار , مساعد , مهربان , تعاوني
-
واژههای مشابه
-
ودی
لغتنامه دهخدا
ودی . [ وَ دا ] (ع اِ) هلاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هلاک و تباهی . || خونریزی . (ناظم الاطباء).
-
ودی
لغتنامه دهخدا
ودی . [ وَ دی ی ] (ع اِ) آب مرد که بعد از بول برآید. (منتهی الارب ). آب غلیظ سپید که پس از بول برآید. (ناظم الاطباء). رجوع به وَدْی ْ شود. || نهال ریزه ٔ خرما. (منتهی الارب ). نهال ریزه ٔ خرمابن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ودیة یکی آن است . (منت...
-
ودی
لغتنامه دهخدا
ودی . [ وَدْی ْ] (ع مص ) دیَه . نزدیک گردانیدن کار. || نره فرو رها کردن اسب جهت بول یا گشنی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ودی انداختن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیرون آمدن ودی . (تاج المصادر بیهقی ). || خونبهای کشته...
-
وَدیْ
لهجه و گویش گنابادی
vadi در گویش گنابادی یعنی پیدا کردن ، یافتن
-
ودی
واژهنامه آزاد
پیدا
-
جستوجو در متن
-
Vedic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ودی
-
widdie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ودی
-
تعاونی
دیکشنری فارسی به عربی
ودي
-
خوش مشرب
دیکشنری فارسی به عربی
لطيف , ودي
-
دوستانه
دیکشنری فارسی به عربی
اخوي , لامبالي , ودي
-
دوست
دیکشنری فارسی به عربی
حليف , صديق , ودي
-
موافق
دیکشنری فارسی به عربی
متعاطف , متناسق , ودي