کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ودل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ودل
لغتنامه دهخدا
ودل . [ وَ ] (ع مص ) جنبانیدن مشک شیر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دل ودل کردن
لغتنامه دهخدا
دل ودل کردن . [ دِ ل ُ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دل دل کردن . رجوع به دل دل کردن در ردیف خود شود.
-
چشم ودل پاک
لغتنامه دهخدا
چشم ودل پاک . [ چ َ / چ ِ م ُ دِ ] (ص مرکب ) عفیف و پاکدامن . آن کس که به دیده ٔ بد در ناموس دیگران ننگرد و اندیشه ٔ بد به دل راه ندهد. || امین و درستکار. باامانت و باصداقت .
-
چشم ودل سیر
لغتنامه دهخدا
چشم ودل سیر. [چ َ / چ ِ م ُ دِ ] (ص مرکب ) بی نیاز. بی طمع. آن کس که بخوردنی و پوشیدنی یا به زر و زیور و مال و منال بی اعتناست . مقابل گرسنه چشم . رجوع به چشم ودل سیری شود.
-
چشم ودل سیری
لغتنامه دهخدا
چشم ودل سیری . [ چ َ / چ ِ م ُ دِ ] (حامص مرکب ) بی نیازی . بی طمعی . بی اعتنائی بمال و خواسته یا بخوردنی و پوشیدنی و جز آن . مقابل گرسنه چشمی . رجوع به چشم ودل سیر شود.
-
چشم ودل پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] če(a)šmodelpāk عفیف؛ پاکدامن؛ امین؛ درستکار؛ کسی که به مال و ناموس دیگران خیانت نکند.
-
چشم ودل سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] če(a)šmodelsir کسی که به مال دیگران طمع ندارد؛ کسی که به آنچه متعلق به دیگران است بیاعتنا باشد؛ بینیاز؛ بیطمع.
-
چشم ودل سیر
لهجه و گویش تهرانی
نظر بلند
-
جستوجو در متن
-
دست باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dastbāz ۱. گشادهدست؛ باسخاوت؛ بخشنده.۲. کسی که هرچه دارد خرج کند یا به دیگران ببخشد؛ دستودلباز.
-
دخل
لغتنامه دهخدا
دخل . [ دِ ] (ع اِ) دَخل . (منتهی الارب ). نیت مرد و مذهب او ودل و نهانی و جمیع امور آن . دُخَّل . (منتهی الارب ).
-
کل
لغتنامه دهخدا
کل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی .
-
فراخ دیده
لغتنامه دهخدا
فراخ دیده . [ ف َ دی دَ / دِ ](ص مرکب ) چشم ودل باز. بخشنده . گشاده نظر : تنگدستی فراخ دیده چو شمعخویشتن سوخته برابر جمع. نظامی .رجوع به فراخ آستین و فراخ دست شود.
-
چشم و دل
فرهنگ گنجواژه
دل و دیده، ظاهر و باطن،نظر،مرام. چشم و دل پاک= نظر پاک. چشم و دل سیر=غنی. چشم و دل دویدن=دله بودن، هوسرانی کردن،چشم ودل گشنه