کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اعتصاب وحشی
لغتنامه دهخدا
اعتصاب وحشی . [ اِ ت ِ ب ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتصابی که اداره کردن آن از طرف سندیکاهای اعلام کننده به اشکال برخورد. اعتصاب غیرمنظم . (از اقتصاد اجتماعی شمس الدین جزایری ص 148). و رجوع به اعتصاب و اعتصاب غیرمنظم شود.
-
پسته ٔ وحشی
لغتنامه دهخدا
پسته ٔ وحشی . [ پ ِ ت َ / ت ِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بَنَه . بَن . وَن . دو گونه از این درخت در ایران یافت شود که بعلت شباهت تمامی که باهم دارند به هر دو نامهای زیرین دهند: خجک . بطم . حبةالخضراء. بانقش . بوکلک . کلخنگ . نانکش . بنک . چتلان...
-
توت وحشی
لغتنامه دهخدا
توت وحشی . [ ت ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثمر علیق است و به شیرازی توت سه گل نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (از الفاظ الادویه ) (ازاختیارات بدیعی ). و رجوع به تمشک و توت سه گل شود.
-
خر وحشی
لغتنامه دهخدا
خر وحشی . [ خ َ رِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گورخر. اَخْدَری ّ. دَیْدَب . عِلج . اَحْقَب .
-
حمار وحشی
لغتنامه دهخدا
حمار وحشی . [ ح ِ رِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گورخر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و گورخر شود.
-
خوک وحشی
لغتنامه دهخدا
خوک وحشی . [ ک ِ وَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گراز. رجوع به گراز شود.
-
عمل وحشي
دیکشنری عربی به فارسی
سبعيت , بيرحمي , قساوت
-
حمار وحشي
دیکشنری عربی به فارسی
گورخر , گوراسب , مخطط يا راه راه
-
وحشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وحشي
-
وحشی شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ارعب , وحشي
-
گاو وحشی
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , جاموسة
-
وحشی گری
دیکشنری فارسی به عربی
بهيمية
-
گراز وحشی
دیکشنری فارسی به عربی
خنزير
-
خشخاش وحشی
دیکشنری فارسی به عربی
صداع
-
ادم وحشی یا بربری
دیکشنری فارسی به عربی
بربري