کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وحشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وحشت
/vahšat/
معنی
۱. ترس بسیار.
۲. اندوه و ترس؛ دلتنگی از تنهایی.
۳. [قدیمی] تنهایی؛ خلوت.
۴. [قدیمی] رمندگی؛ دوری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیم، پروا، ترس، ترور، توهم، خوف، دهشت، رعب، رم، واهمه، وهم، هراس، هول
برابر فارسی
هراس، ترس، بیم
فعل
بن گذشته: وحشت کرد
بن حال: وحشت کن
دیکشنری
alarm, consternation, fear, terror
-
جستوجوی دقیق
-
terror
وحشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] هراس بسیار که براثر خشونت با انگیزۀ سیاسی پدید آید
-
وحشت
واژگان مترادف و متضاد
بیم، پروا، ترس، ترور، توهم، خوف، دهشت، رعب، رم، واهمه، وهم، هراس، هول
-
وحشت
فرهنگ واژههای سره
هراس، ترس، بیم
-
وحشت
لغتنامه دهخدا
وحشت . [ وَ ش َ ] (ع اِمص ) تنهایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (بهار عجم ) (آنندراج ) : با تو برآمیختنم آرزوست وزهمه کس وحشت و بیگانگی . سعدی .دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم . حافظ. || ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
وحشت
فرهنگ فارسی معین
(وَ شَ) [ ع . وحشة ] (اِ.) ترس ، هراس .
-
وحشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: وحشة] vahšat ۱. ترس بسیار.۲. اندوه و ترس؛ دلتنگی از تنهایی.۳. [قدیمی] تنهایی؛ خلوت.۴. [قدیمی] رمندگی؛ دوری.
-
وحشت
دیکشنری فارسی به عربی
ارهاب , خوف , رعب , رهبة , شجار , فزع , مقة
-
وحشت
واژهنامه آزاد
نهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آید فریبش.
-
واژههای مشابه
-
terrorist
وحشتافکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] 1. فردی که معمولاً برای دستیابی به هدفی سیاسی وحشتافکنی میکند 2. منسوب به فرد یا سازمانی که وحشتافکنی میکند
-
terrorism
وحشتافکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] ایجاد هراس بسیار از راه اِعمال روشهای خشونتآمیز ازجمله آدمربایی و گروگانگیری و کشتار برای دستیابی به هدفی سیاسی
-
balance of terror
موازنۀ وحشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن دو طرف متعارض میدانند که هریک توان نابودی کامل طرف دیگر را دارد
-
وحشت کردن
واژگان مترادف و متضاد
بیمناکشدن، ترسیدن، هراسناکشدن، هراسیدن
-
وحشت کردن
فرهنگ واژههای سره
ترسیدن، هراسیدن
-
وحشت بختیاری
لغتنامه دهخدا
وحشت بختیاری .[ وَ ش َ ت ِ ب َ ] (اِخ ) امام قلی برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. این بیت ازوست :ای غم دوست چنان با تو توان برد بسرکه نه در حوصله گنجی و نه از یاد روی .(ریاض العارفین ص 262 و 263).