کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وجیز
معنی
(وَ) [ ع . ] (ص .) مختصر، کوتاه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجیز
لغتنامه دهخدا
وجیز. [ وَ ] (ع ص ) کوتاه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کلام و سخن کوتاه که به زودی فهم و درک گردد. (دهار) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند امر وجیز و کلام وجیز؛ یعنی خفیف و مقتصر. (اقرب الموارد). ملخص . مختصر. (شر...
-
وجیز
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) مختصر، کوتاه .
-
واژههای مشابه
-
وجيز
دیکشنری عربی به فارسی
خلاصه، مختصر
-
جستوجو در متن
-
خلاصه
دیکشنری فارسی به عربی
وجيز
-
وجیزة
لغتنامه دهخدا
وجیزة. [ وَ زَ ] (ع ص ) مؤنث وجیز. ملخص . کوتاه . خلاصه . موجز. رجوع به وجیز شود.
-
مختصر
دیکشنری فارسی به عربی
خلاصة , ضوء , قليلا , لفترة قصيرة , مجرد , مصغر ، وجيز
-
وجیزه
فرهنگ فارسی معین
(وَ ز ) [ ع . وجیزة ] (ص .) 1 - مؤنث وجیز. 2 - کلام مختصر و مفید.
-
موجز
لغتنامه دهخدا
موجز. [ ج َ ] (ع ص ) سخن و جز آن که کوتاه باشد. (از منتهی الارب ). سخن مختصر و کوتاه . (ناظم الاطباء).کوتاه و مختصر. (آنندراج ) (غیاث ). وجیز. خلاصه . ملخص . سخن کوتاه . (یادداشت مؤلف ) (صراح اللغة). کوتاه که زود اندریافته شود. (از اقرب الموارد) : خ...
-
ملخص
لغتنامه دهخدا
ملخص . [ م ُ ل َخ ْ خ َ ] (ع ص ) بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مُبَیَّن . مشروح . پیداکرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلخیص شود. || پاک کرده شده و خالص . (غیاث ) : آن ذات مقدس ، که علم مشخص و نور م...
-
رافعی قزوینی
لغتنامه دهخدا
رافعی قزوینی . [ ف ِ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) عبدالکریم بن ابی سعد محمدبن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی قزوینی ملقب به امام الدین و مکنی به ابوالقاسم ، از اکابر علمای شافعی بود که در علوم دینی و دیگر علوم متداول عصر خود عدیل نداشت . او از شاگردان شیخ ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) طبرسی . فضل بن علی بن فضل ملقب به امین الدین . از مشاهیر محدثین و مفسرین و فقهای مأئه ٔ ششم است و او از شیخ ابوعلی بن شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و عبدالجباربن علی مقری رازی و این دو از شیخ ابوجعفر طوسی روایت کنند. و از جمله ...
-
کوتاه
لغتنامه دهخدا
کوتاه . (ص ) مقابل دراز. (آنندراج ). قصیر و کم طول . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کوته . (فرهنگ فارسی معین ). با آمدن ، بودن ، شدن ، کردن صرف شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).اوستا، کوتکه . پهلوی ، کوتک (کودک ). ارمنی ، کوتک (کوچک ). (از حاشیه...
-
کاشف الغطاء
لغتنامه دهخدا
کاشف الغطاء. [ ش ِ فُل ْ غ ِ ] (اِخ ) محمد حسین بن شیخ علی بن رضابن موسی بن شیخ اکبر شیخ جعفر بمناسبت جد امجد عالیش به «آل کاشف الغطاء» معروف و بیشتر به «کاشف الغطاء» موصوف و از فحول و متبحرین علمای امامیه و از عدول و ثقات فقهای اثنا عشریه و در کثرت ...