کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجور
لغتنامه دهخدا
وجور. [ وَ / وُ ] (ع اِ) داروی در دهن ریختنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).داروی رقیق که در حلق ریزند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هر دارو که به دهان طفل یا مریض ریزند آنگاه که تناول آن ممکن نگردد. (از بحر الجواهر) (زمخشری ). دارو که ...
-
جستوجو در متن
-
وجورات
لغتنامه دهخدا
وجورات . [ وَ / وُ ] (ع اِ) ج ِ وجور. (بحر الجواهر). رجوع به وجور شود.
-
نرولاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) narolās نروماده.〈 نرولاس کردن: جفتوجور کردن.
-
ناجور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] nājur چیزی که با دیگری جفتوجور نباشد؛ نامناسب؛ مخالف.
-
اتجار
لغتنامه دهخدا
اتجار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بازرگانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خرید و فروش کردن . معامله . سودا. بیع و شری . تجارت . (زوزنی ) : هرکه شد مر شاه را او جامه دارهست خسران بهر شاهش اتّجار. مولوی .|| دارو بگلوی خود فروبردن . (زوزنی ). || میان دهن را عل...
-
نشوع
لغتنامه دهخدا
نشوع . [ ن ُ ] (ع مص ) دارو در کام و دهان ریختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وجور به گلوی کودک فروکردن . (تاج المصادر بیهقی ). تسعیط. منشع. (معجم متن اللغة). || سخن آموختن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). منشع. تلقین کردن کسی به کسی .(از معجم...
-
وجر
لغتنامه دهخدا
وجر. [ وَ ] (ع مص ) دارو به گلو فروکردن . (تاج المصادر بیهقی ). دارودر دهان کسی ریختن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).داروی وجور در دهان کسی قرار دادن . (از اقرب الموارد). || شنوانیدن کسی را آنچه را مکروه دارد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اق...
-
وشوع
لغتنامه دهخدا
وشوع . [ وَ ] (ع اِ) گیاه متفرق که در کوه روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || داروی دردهان ریختنی . (منتهی الارب ). دارویی که در میان دهن فروکنند. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). وجور. (بحر الجواهر) (اقرب الموارد). ج ، وشوعات .
-
sticky end, cohesive end, staggered end
سر چسبنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] سر ناهمتراز حاصل از برش زیمایهای قطعهای از دِنای دورشتهای که با سر مکمل خود از قطعهای دیگر جفتوجور میشود متـ . پایانۀ چسبنده sticky terminus, cohesive terminus پایانۀ جورشونده compatible terminus, compati...
-
نشوغ
لغتنامه دهخدا
نشوغ . [ ن َ ] (ع اِ) داروی در دهان و بینی ریختنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وجور. سعوط. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). داروی در دهان ریختنی یا در بینی افکندنی . (ناظم الاطباء). انفیه . داروی دهان و بینی . (یادداشت مؤلف ) || (ص...
-
نضوح
لغتنامه دهخدا
نضوح . [ ن َ ] (ع اِ) نوعی از خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بوی خوش . (مهذب الاسماء). نوعی طیب که بوی خوش آن پراکند. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || داروی دهن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). «وجور» در هر جای دهان که...
-
نشوع
لغتنامه دهخدا
نشوع . [ ن َ ] (ع اِ) دارو که به میان دهن فروکنند. (مهذب الاسماء). آنچه در دهان و بینی ریزند. (از بحر الجواهر). سعوط. وجور. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از معجم متن اللغة). داروی در دهان افکندنی و در بینی ریختنی . (منتهی الارب ). داروئی که در دهان ...
-
سجع
لغتنامه دهخدا
سجع. [ س َ ] (ع مص ) بانگ کردن قمری . (دهار). بانگ کردن قمری و آنچه بدان ماند. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن کبوتر. || قصد کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || رفتن براهی . (منتهی الارب ). || نالیدن شتر ماده . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
کشیدن
لغتنامه دهخدا
کشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای دیگر. نقل کردن . منتقل ساختن : که گستهم و بندوی را کرده بندبزندان کشیدند ناسودمند. فردوسی ...