کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجهۀ اجتماعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
social persona, public image
وجهۀ اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بازتاب هویت اجتماعی شخص در تدفین
-
واژههای مشابه
-
وجهه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرو، اعتبار، حیثیت، خوشنامی ۲. مقصد
-
وجهة
لغتنامه دهخدا
وجهة. [ وَ ج ُ هََ ] (ع ص ) مؤنث وَجُه ْ؛ یعنی زن باقدر و منزلت . (ناظم الاطباء). رجوع به وَجُه شود.
-
وجهة
لغتنامه دهخدا
وجهة. [ وُ هََ ] (ع اِ) روش و طریقه . (ناظم الاطباء). || سوی و کرانه . (منتهی الارب ).
-
وجهة
لغتنامه دهخدا
وجهة.[ وِ هََ ] (ع اِ) روش و طریقه . (ناظم الاطباء). || سوی و کرانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).آنجا که روی کنند. (مهذب الاسماء). موضعی که به طرف آن رو کرده شود. (غیاث اللغات ). || دین . || قبله . (مهذب الاسماء). || اعتبار: وجهه ٔ ملی . || صفحه ....
-
وجهه
فرهنگ فارسی معین
(و ه ) [ ع . وجهة ] (اِ.) 1 - طرف ، جانب . 2 - اعتبار، آبرو.
-
وجهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وجهَة] vejhe ۱. ناحیه؛ طرف؛ جانب؛ سمت.۲. آنچه به آن توجه کنند.
-
وِجْهَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چیزی که به آن رو کنند و متوجه آن شوند (کلمه "وجهة" بمعناي چيزيست که آدمي رو به آن ميکند ، مانند قبله ، که آن نيز بمعناي چيزي است که انسان متوجه آن ميشود. عبارت "وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا "یعنی:براى هر گروهى قبله اى است كه خدا گرداننده روى آ...
-
وَجْهَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره اش -رویش (وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش ميباشد ، يعني آن طرفي که با آن با مردم روبرو ميشود ، و وجه خدا چيزي...
-
وجهه
دیکشنری فارسی به عربی
مرحلة
-
وجهة النظر
دیکشنری عربی به فارسی
چشم انداز , دور نما , منظره , چشم داشت , نظريه , نظر , عقيده , ديد , قضاوت , ديدن , از نظر گذراندن
-
وجهه مردمى
دیکشنری فارسی به عربی
الشعبية
-
کرم اﷲ وجهه
لغتنامه دهخدا
کرم اﷲ وجهه . [ ک َرْ رَ م َل ْ لا هَُ وَ هََ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) گرامی داراد خدای روی او را. دعائی است که اهل سنت پس از بردن نام علی بن ابیطالب علیه السلام آرند. (یادداشت مؤلف ). بمعنی گرامی کند خدا ذات او را و این لقب خاص حضرت مرتضی است و ...
-
بیض اﷲ وجهه
لغتنامه دهخدا
بیض اﷲ وجهه . [ ب َی ْ ی َ ضَل ْ لا هَُ وَ هََ ه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا رویش را سپید گرداند. خدا او را روسفید کند.