کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وجاع
لغتنامه دهخدا
وجاع . [ وِ ] (ع اِ) اوجاع . ج ِ وَجَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وجع شود. || ج ِ وَجَع. (اقرب الموارد). رجوع به وجع شود.
-
اوجاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوجاع، جمعِ وَجَع] [قدیمی] 'o[w]jā' = وجع
-
درد گوش
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاذن
-
گوش درد
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاذن
-
دندان درد
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاسنان
-
درد دندان
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاسنان
-
دل درد
دیکشنری فارسی به عربی
وجع المعدة
-
درد معده
دیکشنری فارسی به عربی
وجع المعدة
-
وجعون
لغتنامه دهخدا
وجعون . [ وَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَجِع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به وجع شود.
-
وجعی
لغتنامه دهخدا
وجعی . [ وَ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَجِع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به وجع شود.
-
اوجاع
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ وجع ؛ دردها.
-
وجعات
لغتنامه دهخدا
وجعات . [ وَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وجعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به وجعة شود. || ج ِ وَجِع. (منتهی الارب ). رجوع به وجع شود.
-
وجاعی
لغتنامه دهخدا
وجاعی . [ وَ عا ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَجِع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).رجوع به وجع شود. || ج ِ وَجِعَة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وجعات . (اقرب الموارد).
-
اوجاع
لغتنامه دهخدا
اوجاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَجَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دردها. (غیاث اللغات ). دردمندی ها. (آنندراج ). رجوع به وجع شود.
-
درد
واژگان مترادف و متضاد
الم، بیماری، تالم، داء، رنج، ، سوز، سوزش، عارضه، کسالت، مرض، ناخوشی، وجع