کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجرة
لغتنامه دهخدا
وجرة. [ وَ ج ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث وَجِر، به معنی زن ترسان . (منتهی الارب ). وجرةو وجراء به معنی خائف و ترسان . (از اقرب الموارد).
-
وجرة
لغتنامه دهخدا
وجرة. [ وَ رَ / وَ ج َ رَ ] (ع اِ) گَوی که جهت شکار وحوش کنند که چون وحوش بر آن گذرد چاه و مغاکی درآید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، وجار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گودالی که جهت گرفتن وحوش کنند. (ناظم الاطباء).
-
وجرة
لغتنامه دهخدا
وجرة. [ وَ رَ] (اِخ ) بیابانی است میان مکه و بصره . و منزلگاه قوافل است . رجوع به معجم البلدان و ناظم الاطباء شود.
-
جستوجو در متن
-
اوجار
لغتنامه دهخدا
اوجار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَجرَة. || ج ِ وَجَرَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وجرة شود.
-
عاند
لغتنامه دهخدا
عاند. [ ن ِ ] (اِخ ) (وَجْرة) روزی از روزهای عرب است . (از معجم البلدان ).
-
ارجاء
لغتنامه دهخدا
ارجاء. [ اَ ] (اِخ ) نام جائی به اصفهان . (تاج العروس ). و نسبت بدان ارجائی است . || نام دهی به سرخس . (منتهی الارب ). || نام موضعیست به وَجرَة. (منتهی الارب ).
-
وجر
لغتنامه دهخدا
وجر. [ وَ ج ِ ] (ع ص ) ترسان . (از منتهی الارب ). وجر. اوجر به معنی خائف و ترسان .(از اقرب الموارد). مؤنث آن وجره است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جبان و ترسو. (ناظم الاطباء).
-
غمر ذی کندة
لغتنامه دهخدا
غمر ذی کندة. [ غ َ رِ ک ِ دَ ] (اِخ ) نام جایی است که از مکه دو روز فاصله دارد و پشت وجرة واقع است . (از تاج العروس ) (معجم البلدان ) . عمربن ابی ربیعه گوید : اذا سلکت غمر ذی کندةمع الصبح قصداً لها الفرقدهنا لک اما تعزی الفؤادو اما علی اثرهم تکمد. (...
-
گرز
لغتنامه دهخدا
گرز. [ گ ُ ] (اِ) پهلوی وزر ، اوستا وزرا ، معرب آن جُرز، ارمنی ورز ، هندی باستان وجره (گرز رعد [ ایندرا ]، کردی گورز . و رجوع به گرزه شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عمود آهنین . (برهان ). کوپال و لخت . (از فرهنگ اسدی ). عمود باشد و گرز گاوسار ...