کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجدانیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجدانیات
لغتنامه دهخدا
وجدانیات . [ وِ نی یا ] (ع اِ) ج ِ وجدانیة. اموری که به وسیله ٔ حواس خمسه ٔ باطنه ادراک میشوند. (از تعریفات ). وجدانیات اموری است که ما آنها را یا به وسیله ٔ نفوس خود ادراک می کنیم چون علم مابوجود خودمان یا علم ما به حالات باطنی خود چون علم به خوف و ...
-
جستوجو در متن
-
ناخودآگاه
لغتنامه دهخدا
ناخودآگاه . [ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) که از خود بی خبر است . که از خود آگاه نیست . که از خویشتن خود آگاهی ندارد. || در اصطلاح روانشناسی ، مغفوله . لاعن شعور. مغفول . که در صحنه ٔ روشن و صریح ذهن نیست . ضمیر ناخودآگاه به معنی وجدان مغفوله یا شعور باط...
-
محسوسات
لغتنامه دهخدا
محسوسات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محسوسة. اموری که به حواس ظاهره ادراک شوند و آنها شامل مذوقات مشمومات ، ملموسات ، مبصرات و مسموعات اند. مقابل معقولات . حس شدنی ها. رجوع به محسوس شود. صفت نخست از مبادی قیاسات . (اساس الاقتباس ص 345). رجوع به مبادی قیا...
-
حضوری
لغتنامه دهخدا
حضوری . [ ح ُ ] (ص نسبی ) مقابل غیابی .- تلگراف حضوری ؛ که مخاطِب و مخاطَب هر دو در تلگرافخانه باشند.- طبخ حضوری ؛ نوعی تفنن شکمخوارگان از شاهان و اعیان رجال که امر دهند طعامی را در حضور آنان پزند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مقابل حصولی و کسبی . ...
-
حسی
لغتنامه دهخدا
حسی . [ ح ِس ْ سی ] (ص نسبی ) منسوب به حس . منسوب به یکی از حواس ّ. مقابل عقلی . محسوس . مقابل معقول . تهانوی گوید: هر آنچه منسوب به حس باشدحسّی گویند و آن نزد متکلمان چیزی است که به حس ّ ظاهر آن را ادراک توان کرد. و نزدحکما هرچه به حس ظاهر یا باطن ا...
-
احساس
لغتنامه دهخدا
احساس . [ اِ ] (ع مص ) دریافت . درک کردن . دریافتن . (منتهی الارب ). دیدن و یافتن . (المصادربیهقی ). || دانستن . آگاه شدن . (منتهی الارب ). || دیدن . (زوزنی ). || احساس ،درک چیزی است با یکی از حواس . اگر احساس با حس ظاهری باشد آن را مشاهدات گویند و ا...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...
-
تداعی معانی
لغتنامه دهخدا
تداعی معانی . [ ت َ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ،اِمص مرکب ) یکی از اعمال نفس ، که بدان تصور یک معنی ، معنی دیگر را به خاطر آرد. آقای دکتر سیاسی آرند: ... این طور برمی آید که بعضی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی بهم پیدا میکند که هرگاه یکی از آنها د...