کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وثیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وثیق
/vasiq/
معنی
محکم؛ استوار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استوار، محکم
۲. استوار، مستند، مطمئن، موثق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وثیق
واژگان مترادف و متضاد
۱. استوار، محکم ۲. استوار، مستند، مطمئن، موثق
-
وثیق
لغتنامه دهخدا
وثیق . [ وَ ] (ع ص ) استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار و محکم . (ناظم الاطباء). ج ، وِثاق .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : متفق گشتند در عهد وثیق که نگرداند سخن را یک رفیق . مولوی .- ثوب وثیق ؛جامه ٔ نیک بافته . (مهذب الاسماء).
-
وثیق
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، استوار.
-
وثیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vasiq محکم؛ استوار.
-
واژههای مشابه
-
ابراهیم بن وثیق
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن وثیق . [ اِ م ِ ن ِ وَ ] (اِخ ) ابواسحاق اشبیلی . از مشاهیر علمای اندلس و شیخ قُرّاء عصر خویش است .وفات او به اسکندریه در سال 654 هَ .ق . روی داد.
-
واژههای همآوا
-
وسیق
لغتنامه دهخدا
وسیق . [ وَ ] (ع اِ) باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطر. (اقرب الموارد). || (مص )راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). طرد. (اقرب الموارد). رجوع به وسق شود.
-
وصیق
لغتنامه دهخدا
وصیق . [ وَ ] (اِخ ) کوهی است که پائین آن از کنانه و قسمتی دیگراز آن مر هذیل راست . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
وثیقه
فرهنگ فارسی معین
(وَ قَ) [ ع . وثیقة ] (ص .) 1 - مؤنث وثیق . 2 - عهدنامه ، گِرویی . ج . وثائق .
-
ابواسحاق اشبیلی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق اشبیلی . [اَ اِ ق ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن وثیق شود.
-
وثاق
لغتنامه دهخدا
وثاق . [ وِ ] (ع ، اِ) بند. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). بند و قید. (منتهی الارب ) (آنندراج از منتخب و لطائف و مدار). || گرفتاری . || معسکر و لشکرگاه . || (مص ) مواثقة. عهد و پیمان کردن باهم . (ناظم الاطباء). || (ص ) ج ِ وثیق . (منتهی الارب ) (ناظم...
-
مستند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصیل، متقن، معتبر، معتمد، وثیق ۲. دلیل، سند ≠ غیرمستند، نامستند ۳. واقعی ۴. منسوب ۵. متکی
-
اکید
لغتنامه دهخدا
اکید. [ اَ ] (ع ص ) محکم و استوار. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). وثیق . استوار: سفارش اکید، دستور اکید. (یادداشت مؤلف ).