کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وتن
لغتنامه دهخدا
وتن . [ وَ ] (ع مص ) بر وتین کسی زدن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
وتن
لغتنامه دهخدا
وتن . [ وُ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ وتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به معنی رگ دل . || ج ِ واتن . (المنجد). به معنی ثابت و پاینده در جای خود و آب روان . رجوع به واتن شود.
-
وتن
لغتنامه دهخدا
وتن . [ وُت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واتن . (ناظم الاطباء). رجوع به واتن شود.
-
واژههای مشابه
-
سر وتن
فرهنگ گنجواژه
اندام.
-
واژههای همآوا
-
وطن
واژگان مترادف و متضاد
اقامتگاه، زادگاه، مسقطالراس، موطن، میهن
-
وطن
فرهنگ واژههای سره
میهن
-
وطن
لغتنامه دهخدا
وطن . [ وَ ] (ع مص ) جای گرفتن و مقیم شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
وطن
لغتنامه دهخدا
وطن . [ وَ طَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامیان شهرستان گرگان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
وطن
لغتنامه دهخدا
وطن . [وَ / وَ طَ ] (ع اِ) جای باش مردم . (منتهی الارب ). جای باشش مردم . (کشاف اصطلاحات الفنون ). جای باشش . جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زاد...
-
وطن
فرهنگ فارسی معین
(وَ طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زادگاه ، میهن . ج . اوطان . 2 - (اِمص .) اقامت در جایی .
-
وطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْطان] vatan محل اقامت شخص و جایی که در آن متولد شده و پرورش یافته؛ میهن؛ زادبوم.
-
جستوجو در متن
-
صورت و سینه
فرهنگ گنجواژه
سر وتن .