کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وبداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
web mastering
وبداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل ایجاد و نگهداری یک یا چند کارساز یا وبگاه
-
واژههای مشابه
-
وب
لغتنامه دهخدا
وب . [ وَب ب ] (ع مص ) آماده شدن به حمله کردن در جنگ و فعل آن از باب ضرب است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مهیا شدن جنگ را.
-
وب
واژهنامه آزاد
صفحات سازنده سایتهای ایترنتی که توسط مرورگر ها قابل مطالعه و استفاده است. وِب یک کلمه انگلیسی است به معنا تار.
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . (اِ) سرکار. ناظر انبار و ذخیره ٔ عمومی . || دربار و قصر و بارگاه . || ناقوس کلیسا. زنگی در کلیسای عیسویان که در هنگام دعوت مردم به عبادات آن را بنوازند. (ناظم الاطباء). || در لهجه های محلی برخی از نقاط ایران به معنی «دارو» بکار میرود. (لغات مح...
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . (اِخ ) یکی از طوایف ترکمن ایران . (جغرافیای سیاسی ایران کیهان ص 193). در تاریخ گزیده نام این طایفه جزو طوایف لرآمده است . رجوع به تاریخ گزیده چ اروپا ص 547 شود.
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . [ را ] (اِخ ) شهری است میان نصیبین و ماردین . (منتهی الارب ). رجوع به دارا شود.
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . [ را ] (اِخ ) قلعه ای است به طبرستان . (منتهی الارب ). رجوع به دارا شود.
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . [ را ] (اِخ ) وادیی است به دیار بنی عامر. (منتهی الارب ).
-
داری
لغتنامه دهخدا
داری . [ ری ی ] (ع اِ) خداوند نعمت . || کشتیبان . (منتهی الارب ). || مرد ملازم خانه . || مشکی که از دارین بحرین می آورند. || (ص ) آگاه و مطلع. واقف . (ناظم الاطباء). || بادرایت . ج ، دراة. || عطار. (اقرب الموارد). بوی فروش . || منسوب به دارین است که ...
-
داری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به دارین، ناحیهای در بحرین که مُشک را از هندوستان به آنجا میآوردند و مرکز عطرفروشان بود) [عربی: داریّ] [قدیمی] dāri عطار؛ عطرفروش.
-
uniform resource locator, universal resource locator, URL
نشانی وب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهای از نویسهها که مکان یا نشانی منبعی در اینترنت و راهِ دستیابی به آن منبع را نشان میدهد
-
web hosting
میزبانی وب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ایجاد و ادارۀ فضایی که دارای یک یا چند کارساز یا وبگاه باشد تا کاربران بتوانند صفحات وب خود را در آن درج کنند
-
pod-cast
وِبآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مجموعهای از پروندههای رقمی که در اینترنت برای پخش از دستگاههای پخش موسیقی یا رایانههای شخصی انتشار یافته است
-
webware
وِبافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای کاربردی که دستیابی به آن ازطریق یک مرورگر وِب در اینترنت صورت میگیرد