کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وا زد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برنج وا
لغتنامه دهخدا
برنج وا. [ ب ِ رِ ] (اِ مرکب ) اُرُزیّة. آش برنج .
-
چنگل وا
لغتنامه دهخدا
چنگل وا. [ چ َ گ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 22000 گزی شمال خاوری بهبهان و18000 گزی شمال راه ارابه رو بهبهان واقع شده است . کوهستانی و هوای آن معتدل است . 200 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصول عم...
-
حمی وا
لغتنامه دهخدا
حمی وا. [ ح َ ماوَل ْ لاه ] (ع ، جمله ٔ قسمی ) اماواﷲ. (منتهی الارب ).
-
ترینه وا
لغتنامه دهخدا
ترینه وا. [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ترینه با : شیخ را گفتند باران نمی بارد، دعا کن تا باران بارد. آن شب برفی بزرگ باریدروزی دیگر گفتند چه کردی گفت ترینه وا خوردم یعنی که من قطبم چون من خنک شدم همه جهان که بر من میگردد خنک شد. (تذکرةالاولیاء عطار)....
-
وا آویدن
لهجه و گویش بختیاری
vâ âvidan باز شدن، شکفته شدن.
-
وا کردن
لهجه و گویش بختیاری
vâ kerdan باز کردن، گشودن.
-
وَر وا
لهجه و گویش بختیاری
var-vâ جلوباز.
-
قَرزو وا
لهجه و گویش بختیاری
qarz-o-vâ معاوضه، قرض دادن و قرض گرفتن.
-
وا اسفا
واژهنامه آزاد
اسفا به معنای اندوه است ."وا"در ابتدا کلمه افسوس مأخوذ از تاری که در نوحه و ماتم استفاده می شود و الف در انتهای واژه نیز برای ندبه و زاری و مویه آمده است. وااسفا را ،در محل تأسف گویند به معنای بسیار اسف خوردن و متأسف شدن است.
-
گره وا کردن
لغتنامه دهخدا
گره وا کردن . [ گ ِ رِه ْ ک َ دَ] (مص مرکب ) گره باز کردن . گره گشادن و گشودن . مجازاً رفع مشکل کردن . مشکلی را آسان نمودن : چون وانمیکنی گرهی خود گره مباش ابروگشاده باش چو دستت گشاده نیست . صائب .وا نکرد آئینه گردیدن گره از کار من بند حیرت سخت تر از...
-
نظر وا کردن
لغتنامه دهخدا
نظر وا کردن . [ ن َ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر گشادن . مرادف چشم گشادن . (از آنندراج ). چشم واکردن .
-
دست وا کردن
لغتنامه دهخدا
دست وا کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست گشادن . بازکردن دست : کاکل چه گنه دارد دستش ز وفا واکن هر فتنه که می بینی در زیر سراپرده است .صائب .
-
پی ساتی وا
لغتنامه دهخدا
پی ساتی وا. (اِخ ) موضعی به یونان در 18هزارگزی دریا، محل موسوم به الم پی که از امکنه ٔ مقدسه ٔیونانیان بود و هر چهار سال یکبار یونانیان آنجا گرد می آمدند و مسابقه هائی در همه گونه ورزشها ترتیب میدادند بدانجا بوده است . (ایران باستان ج 1 ص 112).
-
نیش وا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تکشيرة
-
از سر وا کردن
لهجه و گویش تهرانی
دست به سر کردن،جواب کردن