کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واگویه
/vāguye/
معنی
بازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.
〈 واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
quotation
-
جستوجوی دقیق
-
واگویه
لغتنامه دهخدا
واگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
-
واگویه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) سخن شنیده را باز گفتن .
-
واگویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vāguye بازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.〈 واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
-
واگویه
لهجه و گویش تهرانی
هذیان،فاش کردن،تقل قول
-
واژههای مشابه
-
واگویه کردن
لغتنامه دهخدا
واگویه کردن . [ ی َ/ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست . دوباره گفتن . (غیاث اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
واگو
لغتنامه دهخدا
واگو. (اِمص مرکب ) واگفت . بازگفت . (ناظم الاطباء). واگوی . واگویه . رجوع به واگو کردن شود.
-
پاترم
واژهنامه آزاد
به چم (معنی) "ملّت" می باشد که در فارسیِ پیش از اسلام در ایران کاربرد داشته است. پاترِم=حرف "ت" بی سدا واگویه(تلفظ) میشود
-
گویه
لغتنامه دهخدا
گویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گفتن (گوی + هََ علامت اسم مصدر) به معنی گفتن باشد. (از انجمن آرا).- واگویه کردن ؛ بازگو کردن حرف . (انجمن آرا).
-
بازگو
لغتنامه دهخدا
بازگو. (اِمص مرکب ) بازگوی . بازگویه . تکرار. اعاده ٔ چیزی که گفته شده باشد. (ناظم الاطباء). واگویه . تکرار سخن : غصه ها هست در دلم که زبان زهره ٔ بازگو نمیدارد. خاقانی .صحبت شبهای میخواران ندارد بازگوچون ز مجلس میروی بیرون لب پیمانه باش . صائب (از آ...
-
روایت
لغتنامه دهخدا
روایت . [ رِ ی َ ] (ع مص ) نقل سخن و یا خبر از کسی . (ناظم الاطباء). نقل کردن سخن . (غیاث اللغات ). واگویه کردن سخن کسی را. روایة. رجوع به روایة شود : اگر به کوه رسیدی روایت سخنش زهی رشید جواب آمدی به جای سخن . خاقانی .عشقت رسد به فریاد ار خود بسان ح...
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (حرف ) چون حرف عطفی برای اتباع و مزاوجه ها و گاه معنی تکرار و تأکید را رساند: رنگ و وارنگ ، جور و واجور و میتوان آن را بدل الف (آ) دانست درترکیباتی نظیر: رنگ وارنگ (رنگارنگ ) در تداول مردم تهران ، شوشتر و خراسان . || (پیشوند) وا (مزید مقدم ) گاه...
-
بازگفتن
لغتنامه دهخدا
بازگفتن . [ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) مطلق گفتن . قول . بیان سخن : چه بودی کز آن سان بجستی ز جای بما باز گو ای جهان کدخدای .فردوسی .تهمتن بدیشان چنین گفت بازکه ای نامداران گردن فراز. فردوسی .اگر بازگوئی مرا این رواست که جان من اندر دم اژدهاست . فردوسی .پاد...