کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگذار نمود به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واگذار نمود به
دیکشنری فارسی به عربی
أحالَ إلي
-
واژههای مشابه
-
واگذار کننده
دیکشنری فارسی به عربی
ناقل الملکية
-
واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اترک , استسلام , اعط , تنازل , خصص , نقل
-
بکسی واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رث
-
باقباله واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عمل
-
بدیگری واگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امت
-
جستوجو در متن
-
أحالَ إلي
دیکشنری عربی به فارسی
ارجاع داد به , حواله کرد به , واگذار نمود به , محول کرد به
-
رادامیست
لغتنامه دهخدا
رادامیست . (اِخ ) نام پسر فرس من پادشاه گرجستان . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2425). به امر رادامیست مهرداد برادر فرس من را نابود کردند و سلطنت ارمنستان به رادامیست تعلق گرفت ، اما بلاش اشکانی به ارمنستان حمله کرد و رادامیست را مغلوب نمود و سلطنت آنجا ...
-
مفوضه
لغتنامه دهخدا
مفوضه . [ م ُ ف َوْ وِ ض َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلات شیعه که گویند خدا محمد را خلق کرد و سپس خلق دنیا را به او به تفویض نمود و محمد خالق دنیاست . و گفته شده است که این کار را به علی تفویض کرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). از فرق شیعه هستند که امور تکوی...
-
شرف الدین مظفر
لغتنامه دهخدا
شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک یوسف شاه بن علاءالدین او را تربیت کرد و میبد و ندوشن و بخشی از قهستان یزد را بدو واگذار نمود. شرف الدین معاص...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن معتصم ملقب به المعتز باﷲ عباسی برادر المنتصر باﷲ، خلیفه ٔ عباسی متولد در سامراء به سال 232 هَ . ق . وی در سال 235 هَ . ق . ولایتعهد گردیدو پدرش اقطاع خراسان ، طبرستان ، ری ، ارمینیه ، آذربایجان و فارس را به ...
-
تانکرد
لغتنامه دهخدا
تانکرد. [ رِ ] (اِخ ) پسرعموی «بوهمند اول » و نوه ٔ دختری «ربرت گیسکارد» و پسر «مارکیسوس » و از مسیحیان جنوب ایتالیا (سیسیل ، صقلیه ) و از قهرمانان اولین جنگ صلیبی و اشغال اورشلیم بود. وی در سال 1096 م . با «بوهمنداول » به قسطنطنیه رفت و از هم پیمان ...
-
رضیه
لغتنامه دهخدا
رضیه . [ رَ ضی ی َ ] (اِخ ) (سلطان رضیه ) دختر شمس الدین التمش ، پنجمین از سلاطین مملوک هند، ملکه از (634 تا 637 هَ . ق .) (یادداشت مؤلف ). خواندمیر گوید: سلطان رضیه بواسطه ٔ اخلاق مرضیه در زمان حیات پدر در سرانجام امور ملک و مال دخل می نمود و سلطان...