کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واگذاری بسامد رادیویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
radio frequency assignment
واگذاری بسامد رادیویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تخصیص بسامدهای رادیویی یا باند بسامد رادیویی به ایستگاههای رادیویی که توسط مرجع تنظیم مقررات برای جلوگیری از تداخل ایستگاههای فرستندۀ مجاور صورت میگیرد
-
واژههای مشابه
-
award letter
نامۀ واگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نامهای که کارفرما برای پیمانکار بهمنظور اعلام پذیرش پیشنهاد او ارسال میکند
-
award
واگذاری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] واگذاری کار به پیمانکار برای اجرا در چارچوب یک پیمان
-
handover 1
واگذاری 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] در اختیار قرار دادن واپایش یک هواگَرد از یک مرکز یا شخص واپایشگر به مرکز یا شخص دیگر
-
radar handover, radar hand-off
واگذاری راداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] واگذار کردن واپایش امواج راداری هواگرد از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر
-
handover 2, aircraft handover, handoff
واگذاری هواگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فرایند انتقال نظارت یک هواگَرد، از یک مراقب پرواز به مراقب پرواز دیگر
-
انتقال واگذاری
دیکشنری فارسی به عربی
نقل
-
قابل واگذاری
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتحويل
-
واگذاری اموال
واژهنامه آزاد
دارای معنای اعم بوده و شامل انتقال اموال، انتقال منافع و حتی اذن انتفاع است.
-
technology licensing out
واگذاری امتیاز فنّاوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق، مدیریت-مدیریت فنّاوری] فروش امتیاز فنّاوری به متقاضی آن
-
available line
خط آمادۀ واگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] در ارتباطات دادهای، مداری که میاندو نقطه برقرار است، اما هنوز استفاده نمیشود متـ . خط آماده
-
اجازه واگذاری رسمی
دیکشنری فارسی به عربی
منحة