کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واکَند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
re-cut
واکَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هریک از کَندهای دیگری که در حولوحوش یا درون یک کَند قدیمیتر ایجاد شده است
-
جستوجو در متن
-
کوثری هروی
لغتنامه دهخدا
کوثری هروی . [ ک َ ث َ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) از شعرای هرات و از مصاحبان خواجه آصفی است . این مطلع از اوست :محتسب گر رند باشد دیر را در واکندبهر رندان باده از زیر زمین پیداکند.(ترجمه ٔ مجالس النفایس ).
-
چشم و گوش واکردن
لغتنامه دهخدا
چشم و گوش واکردن . [ چ َ / چ ِ م ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) تمیز در نیک و بد پیدا کردن . (آنندراج ). با آگاهی و بصیرت در امری اقدام کردن : تا کی ای مرغ سحر این ناله های بی اثرصبر کن تا غنچه ٔ گل چشم و گوشی واکند.تأثیر (از آنندراج ).چند روزی تربیت ای باغبا...
-
جای خویش واکردن
لغتنامه دهخدا
جای خویش واکردن . [ ی ِ خوی / خی ک َ دَ ] (مص مرکب ) جای برای خویشتن پیدا کردن . جای خود را یافتن . در تداول بمعنی برای خود موقعیتی بدست آوردن است : گر دل از سنگست نبود مانع جولان عشق نام جای خویش آخر در نگین ها واکند.میرزا بیدل (ازبهار عجم ).
-
چشم واکردن
لغتنامه دهخدا
چشم واکردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم بازکردن و گشادن . نظر واکردن و گشادن و دیده برکردن و گشادن . (آنندراج ). بازکردن و گشادن چشم : پوشیده چشم میگذرد از عزیز مصرآئینه ای که چشم به روی تو واکند.صائب (از آنندراج ).
-
ترحم کردن
لغتنامه دهخدا
ترحم کردن . [ ت َ رَح ْ ح ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رحم کردن . بخشیدن و مرحمت نمودن . (ناظم الاطباء). رحم آوردن . شفقت کردن . دلسوزی کردن : حکایت امیر عادل سبکتکین با آهو ماده و بچه ٔ او و ترحم کردن بر ایشان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 199). این بخشایش و ترح...
-
در زدن
لغتنامه دهخدا
در زدن . [ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) (از: در، باب + زدن ، مصدر) دق الباب . دق الباب کردن . کوفتن و زدن در. حلقه بر در کوفتن . (ناظم الاطباء). در زدن برای دو چیز می باشد، یکی آنکه آنکس در را واکند تا این کس درون خانه آید، دوم آنکه صاحب خانه بیرون آید و با...
-
رسوا شدن
لغتنامه دهخدا
رسوا شدن . [ رُس ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تهتک . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). مفتضح گشتن . بی آبرو شدن . از اعتبار و آبرو افتادن . ظاهر شدن زشتیها و بدیها و عیبها. (یادداشت مؤلف ). افتضاح . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ارتحاض . (منتهی ا...
-
از سر
لغتنامه دهخدا
از سر. [ اَ س َ ] (حرف اضافه + اسم ، ق مرکب ) از آغاز. از ابتدا. || از نو. مجدداً. باز هم . دوباره : مأمون ... فرموده است تا اندازه ٔ زمین از سر آزموده آید. (التفهیم ).درخت خشک گشته تر شد از سرگل صدبرگ و نسرین آمدش بر. (ویس و رامین ).پس از سر یکی بز...
-
دکان
لغتنامه دهخدا
دکان . [ دُک ْ کا / دُ ](از ع ، اِ) دوکان . (منتهی الارب ) (دهار). مرادف حانوت . (از آنندراج ). حانوت ، و آن معرب از فارسی است . (از اقرب الموارد). واحد دکاکین ، و آن معرب از فارسی است . (از صحاح جوهری ). صاحب تاج العروس (ذیل ماده ٔ دکک و دکن ) در مو...
-
دهن
لغتنامه دهخدا
دهن . [ دَ هََ ] (اِ) مخفف دهان . دهان و فم . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ فم است و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل ؛ و تنگ حوصله ، تنگ ، شورانگیز، شکربار، شیرین ،شیرین بهانه ، نباتی ، روزی ، راز نهان ، مرکز عشق ، دلفریب ، ب...
-
زخم
لغتنامه دهخدا
زخم . [ زَ ] (اِ) این لغت در پهلوی هم بوده است . (از فرهنگ نظام ). پهلوی زخم یا زحم زام کردی افغانی زخم ، بلوچی زخم و زام (شمشیر). (فقه اللغه ٔ هرن ص 652). گیلکی زخم . جراحتی که بوسیله ٔ آلات جارحه یا ناخن و دندان و مانند آن بهم رسد. ریش . (از حاشیه ...