کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واک
/vāk/
معنی
= واق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
voice 2
واک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ارتعاش تارآواها در تولید گفتار
-
واک
لغتنامه دهخدا
واک . (اِ) پرنده ای است کبودرنگ و اکثر در کنارهای آب نشیند و معرب آن واق است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از جهانگیری ) (از فرهنگ نظام ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). اسم طایری است از طیور آبی که در کناره ٔ آب می باشد خاکستری رنگ مایل به سیاهی و مخلوط...
-
واک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vāk = واق
-
واژههای مشابه
-
phonation
واکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یکی از عمدهترین فرایندهای تولید آوا که با قرار گرفتن تارآواها در وضعیتهای مختلف ایجاد میشود
-
voice onset time
زمان آغاز واک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فاصلۀ زمانی میان رهشِ گرفت و شروع لرزش تارآواها در همخوانهای انفجاری
-
کیک و واک
لهجه و گویش بختیاری
kik-o-vâk شیوَنزنان با صداى بلند، جیغ.
-
واژههای همآوا
-
وعک
لغتنامه دهخدا
وعک . [ وَ ] (ع مص ) سخت رنجور ساختن کسی را بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ضعیف کردن تب مردم را. (تاج المصادر بیهقی ). || در خاک مالیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ایستادن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
وعک
لغتنامه دهخدا
وعک . [ وَ ع ِ ] (ع ص ) (رجل ...) مرد تب زده ٔ به ستوه آمده از آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). وَعک . رجوع به وعک شود.
-
جستوجو در متن
-
wauk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واک
-
Wac
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واک
-
waterfowl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرنده پرنده، مرغ ابی، واک
-
vocal cord, vocal band, vocal fold, vocal lip
تارآوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دو پردۀ ماهیچهای واقع در دهانۀ نای که مهمترین وظیفۀ آن واکسازی است