کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژگونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واژگونه
مترادف و متضاد
۱. باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون
۲. بختبرگشته، مفلوک
۳. شوم، منحوس، نامیمون، نحس
دیکشنری
reverse
-
جستوجوی دقیق
-
واژگونه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون ۲. بختبرگشته، مفلوک ۳. شوم، منحوس، نامیمون، نحس
-
واژگونه
لغتنامه دهخدا
واژگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) بر وزن و معنی باژگونه است که برگشته و معکوس و مقلوب باشد. (از برهان ). وارون . وارونه . واژگون . واژون . باشگونه . باشگون . باشگونه . || نامبارک . (برهان ). شوم . نحس : همان است کاین واژگونه جهان یکی را برد دیگر آرد روان ...
-
واژههای مشابه
-
واژگونه شدن
لغتنامه دهخدا
واژگونه شدن . [ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) واژگون شدن . سرنگون شدن . وارونه شدن . باژگونه شدن . رجوع به واژگون شدن شود.
-
واژگونه کردن
لغتنامه دهخدا
واژگونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معکوس کردن . برگرداندن . برگردانیدن . قلب . سرنگون کردن . رجوع به واژگون کردن شود.
-
خار واژگونه
لغتنامه دهخدا
خار واژگونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به لغت هندی چچرا است . (الفاظ الادویه ص 106 و ص 89).
-
جستوجو در متن
-
بالعکس
فرهنگ واژههای سره
وارون، واژگونه
-
باژگونگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bāžgunegi واژگونگی؛ واژگونه بودن.
-
برعکس
فرهنگ واژههای سره
واژگونه، وارونه، واژگون
-
پشت رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ق .) وارونه ، واژگونه .
-
منکوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mankus نگونسار؛ سرنگون؛ واژگونه؛ سرازیرشده.
-
نقیض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] naqiz ضد و مخالف و واژگونۀ چیزی؛ مخالف.
-
باسگونه
لغتنامه دهخدا
باسگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) واژگونه . (غیاث اللغات ). رجوع به باژگونه و واژگونه و باشگونه شود.
-
وارونه
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (ص .) 1 - واژگونه ، سرنگون . 2 - برعکس ، ضد.