کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژهپردازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
word processing
واژهپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و واژهها با نرمافزار رایانهای مخصوص
-
واژههای مشابه
-
word
واژه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] لفظی با معنا و مفهومی مشخص متشکل از آواهایی بههمپیوسته با الگوهای زیروبمی و تکیه که در نوشتار با حروفی در کنار هم و با فاصله از یکدیگر مشخص میشود و در جمله صورتهای دستوری گوناگونی به خود میگیرد
-
واژه
واژگان مترادف و متضاد
کلمه، لغت، لفظ
-
واژه
لغتنامه دهخدا
واژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر مرکب میشود. (ازبرهان ). واژه کلمه را گویند. (رشیدی ). پهلوی : واچک (قول و کلام )، مرکب از واچ و واچکیه (شرح و بیان )، از ریشه ٔ اوستائی وچ (گفتن ). سانسکر...
-
واژه
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ په . ] (اِ.) لغت ، کلمه .
-
واژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vačak] vāže لغت؛ کلمه.
-
واژه
دیکشنری فارسی به عربی
کلمة
-
عشوه پردازی
لغتنامه دهخدا
عشوه پردازی . [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه پرداز. (فرهنگ فارسی معین ). ناز و کرشمه کردن . عشوه کردن .
-
کیسه پردازی
لغتنامه دهخدا
کیسه پردازی . [ س َ / س ِ پ َ ] (حامص مرکب ) خالی کردن کیسه از زر و سیم و جز آنها. تهی کردن کیسه از آنچه در اوست . || بخشش . سخاوت . || بوالعجب از کیسه درآوردن معرکه گیران و به خلق نمودن . (فرهنگ فارسی معین ) : فلک را کیسه پردازی است پیوست که کارش بو...
-
کرشمه پردازی
لغتنامه دهخدا
کرشمه پردازی . [ ک ِ رِ م َ / م ِ پ َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت و عمل کرشمه پرداز. کرشمه بازی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرشمه بازی شود.
-
کوه پردازی
لغتنامه دهخدا
کوه پردازی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح نقاشی ) تجسم دادن منظره ٔ کوه . نقاشی و طراحی کوه . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
text processing
متنپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوشتن و تغییر دادن و ویرایش و چاپ حروف و متون با نرمافزار رایانهای مخصوص
-
dramaturgy
نمایشپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] 1. فن و هنر نگارش نمایشنامه 2. مطالعه و تحلیل و تفسیر نمایشنامه برای اجراهای جدید با توجه به مخاطب و زمان و مکان
-
scenario building
فرانامهپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] اندیشیدن دربارۀ عدم قطعیتها و پیامدهای احتمالی آنها برای دستیابی به آیندههای ممکن