کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واژ
/vāž/
معنی
= باج۲
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
morph
واژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] کوچکترین واحد معنیدار یا نقشدار گفتار
-
واژ
لغتنامه دهخدا
واژ. (اِ) به معنی باج است و آن زری باشد که پادشاه زبردست از پادشاه زیردست میگیرد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به باژ شود.
-
واژ
لغتنامه دهخدا
واژ. (ص ) سرنگون . معکوس .(ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). باز. رجوع به باز شود.
-
واژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک . واج .
-
واژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک . باژ؛ باج .
-
واژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vāž = باج۲
-
واژ
واژهنامه آزاد
واج، حرف. نمونه:پایگان زبان سه تا است:نام و کاره و واژ.
-
واژههای مشابه
-
empty morph
واژِ تهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی واژ خاص که در سطح تقطیع واژی قابل تفکیک باشد، اما معنا نداشته باشد و به تکواژ خاصی اشاره نکند
-
zero morph
واژِ صفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژی که فاقد نمود آوایی باشد
-
هاژ و واژ
لغتنامه دهخدا
هاژ و واژ. [ ژُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) حیران و سرگردان . سرگشته . سر در گریبان فروبرده . (ناظم الاطباء). هاج و واج (در تداول عامه ).
-
هاژ و واژ
لهجه و گویش تهرانی
هاج و واج هم گویند. حیران شدن و فروماندن
-
جستوجو در متن
-
باژ
فرهنگ فارسی معین
(پیش .) = واژ. باز: بر سر اسماء آید به معنی قلب و عکس و دیگرگونی : باژگونه ، باژگون .
-
کاویدن
واژهنامه آزاد
این واژ در گویش عامیانۀ مردم تا جکستان به معنی انجام دادن عمل جنسی نیز به کار می رود ...