کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واچیدن
/vāčidan/
معنی
۱. برچیدن؛ دوباره چیدن.
۲. جمع کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
undoing, ravel
-
جستوجوی دقیق
-
واچیدن
لغتنامه دهخدا
واچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) به دست برچیدن چیزی را. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیده ها را برچیدن . چیده ها را جمع کردن . اشیاء منبسط و چیده را جمع کردن . || دانه به منقار چیدن مرغ . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از هم باز کردن چیزی که...
-
واچیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) برچیدن ، دوباره چیدن .
-
واچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) vāčidan ۱. برچیدن؛ دوباره چیدن.۲. جمع کردن.
-
واچیدن
دیکشنری فارسی به عربی
الغاء
-
واژههای مشابه
-
چیدن و واچیدن
لغتنامه دهخدا
چیدن وواچیدن . [ دَ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) اشیائی گرانبها به تناسب در جایها نهادن . به کاخال و ظروف واوانی مرتب و منتظم آراستن . به کاخال و زینتها مزین کردن .رجوع به چیده و واچیده شود. || منظم و مرتب کردن و سپس بر هم زدن و به هم ریختن : از آنکه کار جهان...
-
چیدن و واچیدن
فرهنگ گنجواژه
مرتب چیدن،گذاشتن و برداشتن.
-
جستوجو در متن
-
undoes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنثی می شود، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، باز کردن
-
undoing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، باز کردن
-
undo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، باز کردن
-
unweaves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unweaves، از پیچیدگی دراوردن، بیرون اوردن، گره گشودن، وابافتن، واچیدن
-
unwove
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باز کردن، از پیچیدگی دراوردن، بیرون اوردن، گره گشودن، وابافتن، واچیدن
-
unwoven
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بافته نشده، از پیچیدگی دراوردن، بیرون اوردن، گره گشودن، وابافتن، واچیدن
-
unweaving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازتاب دادن، از پیچیدگی دراوردن، بیرون اوردن، گره گشودن، وابافتن، واچیدن