کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واپایشپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
adjustable 2
میزانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم مهندسی] دستگاهی که قابلیت تنظیم و تصحیح داشته باشد
-
نصیحت پذیر
لغتنامه دهخدا
نصیحت پذیر. [ ن َ ح َ پ َ ] (نف مرکب ) قابل نصیحت . آن که پند و نصیحت و اندرز کسی را می شنود و اطاعت می کند. (ناظم الاطباء) : نصیحت پذیران به اندرز شاه سوی شهر پوشیده جستند راه . نظامی .برو دستگیر ای نصیحت پذیرنه خود را بیفکن که دستم بگیر.سعدی .
-
نوازش پذیر
لغتنامه دهخدا
نوازش پذیر. [ ن َ زِ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ مهربانی و عنایت و محبت . کنایه از زیردست و رعیت و کسی که در پناه تفقد و سرپرستی دیگری قرار دارد. که مورد نواخت و ملاطفت و مهربانی است : چو گشتند از او آن اسیران اوبه شفقت نوازش پذیران او.نظامی .
-
نشان پذیر
لغتنامه دهخدا
نشان پذیر.[ ن ِ شام ْ پ َ ] (نف مرکب ) متصف . (یادداشت مؤلف ).
-
نظام پذیر
لغتنامه دهخدا
نظام پذیر. [ ن ِ پ َ ] (نف مرکب ) که سامان گیرد. که مستعد نظم و ترتیب است . نظام پذیرنده .
-
نظم پذیر
لغتنامه دهخدا
نظم پذیر. [ ن َ پ َ ] (نف مرکب ) نظم بردار. که ترتیب و سامان پذیرد.
-
نقش پذیر
لغتنامه دهخدا
نقش پذیر. [ ن َ پ َ ] (نف مرکب ) که تصویر بر آن به آسانی نقش بندد. کنایه از کسی که کاری یا سخنی در او اثر گذارد : موم از سر نرمی است چنان نقش پذیر.؟
-
نقصان پذیر
لغتنامه دهخدا
نقصان پذیر. [ ن ُ صام ْ پ َ ] (نف مرکب ) زوال پذیر. که کم وکاست و تباهی در آن راه یابد. که بی زوال و مصون از کاستن نیست .
-
نقل پذیر
لغتنامه دهخدا
نقل پذیر. [ ن َ پ َ ] (نف مرکب ) منقول . که قابل انتقال و جابه جا کردن است .
-
نهایت پذیر
لغتنامه دهخدا
نهایت پذیر. [ ن ِ / ن َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) پایان پذیر. (یادداشت مؤلف ).
-
نیکی پذیر
لغتنامه دهخدا
نیکی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) قابل خیر : عقل نیکی پذیر اگر در توبد شود بر تو زین سخن عار است .ناصرخسرو.
-
امکان پذیر
فرهنگ واژههای سره
شدن
-
زوال پذیر
لغتنامه دهخدا
زوال پذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) تغییرپذیر و فناشونده . (آنندراج ). فانی و ناپایدار. (ناظم الاطباء). زوال پذیرنده . آنچه فنا شود. آنچه دوام نکند. ناپایدار. مقابل زوال ناپذیر: جمال زوال پذیر است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ بعد و زوال شود.
-
زنگ پذیر
لغتنامه دهخدا
زنگ پذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) که مستعد زنگ زدن و زنگ بستن باشد همچون آیینه و آهن و مس و جز اینها. چیزی که مستعد قبول کدورت و تیرگی و فساد و تباهی باشد : بهرام خون خصم تو ریزد به تیغ کین کان تیغ نیست زنگ پذیر اندر آسمان . سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم...
-
صورت پذیر
لغتنامه دهخدا
صورت پذیر. [ رَ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ صورت . قبول کننده ٔ صورت . || انجام شدنی . ممکن .