کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واو
/vāv/
معنی
نام حرف «و».
〈 واو مجهول: (ادبی) مصوّتی میان او (u
〈 واو معدوله: (ادبی) واوی که نوشته میشود ولی خوانده نمیشود: خواب، خواهر.
〈 واو معروف: ِ(ادبی) واوی که نوشته و خوانده میشود: خوب، نیکو، دور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
واو
لغتنامه دهخدا
واو. (ع اِ) رجوع به «و» شود. || رنگ آب . (ناظم الاطباء). ج ، واوات .
-
واو
فرهنگ فارسی معین
(حر.) سی امین حرف از حروف الفبای فارسی . ؛ یک ~ جا نینداختن چیزی را حذف نکردن .
-
واو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) vāv نام حرف «و».〈 واو مجهول: (ادبی) مصوّتی میان او (u〈 واو معدوله: (ادبی) واوی که نوشته میشود ولی خوانده نمیشود: خواب، خواهر.〈 واو معروف: ِ(ادبی) واوی که نوشته و خوانده میشود: خوب، نیکو، دور.
-
جستوجو در متن
-
واوات
لغتنامه دهخدا
واوات . (ع اِ) ج ِ واو. رجوع به واو شود.
-
vav
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واو
-
vowel rhyme
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قافیه واو
-
لاهوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] (فلسفه) lāhut ۱. عالم غیرمادی؛ عالم غیب؛ ملکوت.۲. الوهه؛ خداوندی. Δ در اصل لاه به معنی اله بوده، «واو» و «تا» برای مبالغه به آن افزوده شده، مانند «واو» و «تای» جبروت.
-
آرون
واژهنامه آزاد
آرون به فتح واو هم معنی آروند است به معنی صاحب شکوه و شوکت پسوند وند به ون تبدیل شده بنابراین آرون به فتح واو با آرون از لحاظ معنایی متفاوت است
-
و
فرهنگ فارسی معین
(واو معدوله ) از نظر دستوری واوی است که در عهد ما نوشته می شود ولی خوانده نمی شود: خواب ، خواهش ،خویش ، خویشتن . اما در زمان قدیم آ ن را تلفظ می کردند و چون در هنگام تلفظ از ضمه به فتحه عدول می کردند آن را واو معدوله نامیده اند. لازم به توضیح است که ...
-
ربوا
لغتنامه دهخدا
ربوا. [ رِبا ] (ع اِمص ) ربواء. ربا. افزونی . ظاهراً افزودن واو برای آن است که رسم الخط قرآنی را حفظ کرده باشند، والاّ در تمام کتب لغت عرب ربا بدون واو است ، در فهرست فلوگل هم با واو نوشته شده . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 5).
-
قشون
لغتنامه دهخدا
قشون . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) لشکر. گروهی از فوج . (آنندراج ). درحقیقت این کلمه بدون واو است و واو را برای اظهار ضمه در ترکی نویسند و فارسیان اکثر قشون را به واو معروف خوانند. (آنندراج ) (بهار عجم ).- امثال : مثل قشون بی سردار .مثل قشون شکسته .
-
عله
فرهنگ فارسی معین
(ع لُِ) [ ع . علة ] (اِ.) نک علت . ؛حروف ~الف ، واو، یا ء.
-
و
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) v سیامین حرف الفبای فارسی؛ واو. Δ در حساب ابجد: «۶ ».
-
دَعَوُاْ
فرهنگ واژگان قرآن
خواندند - درخواست کردند(درجمله "دَعَوُاْ ﭐللَّهَ " چون دو ساکن به هم رسيده اند واو ضمه گرفته است)