کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وامق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وامق
معنی
(مَ) [ ع . ] (اِ.) نام عاشق عَذرا.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
دلداده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مفتون
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وامق
واژگان مترادف و متضاد
دلداده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مفتون
-
وامق
لغتنامه دهخدا
وامق . [ م ِ ] (اِ) یکی از اصطلاحات بازی نرد و آن داوی است که بر یازده کشند. (از برهان قاطع). || کنایه از عاشق : جمال خلق لطیفش به صورت عذر است بر آن جمال ندانم کسی که وامق نیست .سوزنی .
-
وامق
لغتنامه دهخدا
وامق . [ م ِ ] (اِخ ) نام مردی که بر عذرا عاشق بود. (غیاث اللغات ) : ابر بارنده ز بر چون دیده ٔ وامق شودچون به زیرش گل رخان چون عارض عذرا کند. ناصرخسرو.چو همت آمد هر هشت داده به جنت چو وامق آمد هر هفت کرده به عذرا. خاقانی .خاقانی ایم سوخته ٔ عشق وامق...
-
وامق
لغتنامه دهخدا
وامق . [ م ِ ] (ع ص ) دوست دارنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). نعت از مقه . دوستدار. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
وامق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) نام عاشق عَذرا.
-
واژههای مشابه
-
عذرا و وامق
فرهنگ گنجواژه
عشاق معروف.
-
وامق و عذرا
فرهنگ گنجواژه
عاشقان معروف.
-
جستوجو در متن
-
فلاطوس
لغتنامه دهخدا
فلاطوس . [ ف َ ] (اِخ ) استاد عذرا، معشوقه ٔ وامق ، و قصه ٔ وامق و عذرا به جهان مشهور. (برهان ) : فلاطوس برگشت و آمد به راه برِ حجره ٔوامق نیکخواه .عنصری (از ابیات باقی مانده از وامق و عذرا، از اسدی طوسی ).
-
مشقولیه
لغتنامه دهخدا
مشقولیه . [ م َ لی ی َ ] (اِخ ) نام مادرزن وامق باشد و وامق عاشق عذرا بود و قصه ٔ وامق و عذرا مشهور است . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
آسنستان
لغتنامه دهخدا
آسنستان . [ س ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدرزن وامق که سرانجام وامق او را بکشت : بفرمود تا آسنستان پگاه بیامد به نزدیک رخشنده ماه . عنصری .
-
مکدیطس
لغتنامه دهخدا
مکدیطس . [ م َ طُ ] (اِخ ) نام پدر وامق است که عاشق عذرا باشدو قصه ٔ وامق و عذرا مشهور است . (برهان ). نام پدر وامق است که عاشق عذرا باشد. (آنندراج ). نام پدر وامق .(ناظم الاطباء). مکذیطس . (فرهنگ اوبهی ) : که مکدیطس آن جایگه داشتی به شاهی بدو دستگه ...
-
عذراء
لغتنامه دهخدا
عذراء. [ ع َ ] (اِخ ) نام معشوقه ٔ وامق که بر او عاشق بود و آن کنیزکی بود بکر ودوشیزه . (برهان ) (آنندراج ). در اشعار و روایات پارسی از او نام بسیار برده شده است ، بیشتر بصورت عذرا بی همزه ٔ آخر. منظومه ٔ «وامق و عذرا» را عنصری در بحرمتقارب سروده بود...
-
اسنستان
لغتنامه دهخدا
اسنستان . [ اَ ن ِ / اَ س ِن ِس ْ ت ْ ] (اِخ ) نام پدرزن وامق است که عاقبت وامق او را بکشت (در داستان وامق و عذرای عنصری ). (سروری ) (برهان ):بفرمود تا اسنستان پگاه بیامد بنزدیک رخشنده ماه بدو داد فرخنده دخترش رابگوهر بیاراست اخترش را.عنصری .