کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
والمیدن
/vālamidan/
معنی
لم دادن؛ دراز کشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lie, lollop, relax
-
جستوجوی دقیق
-
والمیدن
لغتنامه دهخدا
والمیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به یک سوی بدن مستریح دراز کشیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). واکشیدن . لم دادن . به فراغت خوابیدن . (ناظم الاطباء).
-
والمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) vālamidan لم دادن؛ دراز کشیدن.
-
جستوجو در متن
-
لمیدن
لغتنامه دهخدا
لمیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب . لم دادن . والمیدن . واکشیدن . آرمیدن . به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن . نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن . و رجوع به لم دادن شود.
-
ولمیدن
واژهنامه آزاد
هر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گوییم و نیز در رامهرمز به باسن شل و اویخته ولم می گویند شاید اینها همه با ول که با شل همیشه ...
-
واکشیدن
لغتنامه دهخدا
واکشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بازکشیدن . (ناظم الاطباء). || دراز کشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(غیاث اللغات ). والمیدن ، و آن بر زمین خوابیدن است برای دور کردن خستگی نه برای آنکه به خواب روند. (آنندراج ). به درازا خفتن . والمیدن . لمیدن : ...
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (حرف ) چون حرف عطفی برای اتباع و مزاوجه ها و گاه معنی تکرار و تأکید را رساند: رنگ و وارنگ ، جور و واجور و میتوان آن را بدل الف (آ) دانست درترکیباتی نظیر: رنگ وارنگ (رنگارنگ ) در تداول مردم تهران ، شوشتر و خراسان . || (پیشوند) وا (مزید مقدم ) گاه...