کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والاسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
والاسر
/vālāsar/
معنی
سرفراز؛ بلندمرتبه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
والاسر
لغتنامه دهخدا
والاسر. [ س َ ] (ص مرکب )عالیمقام . والاحسب . بلندمرتبه . سرافراز : نه خسرونژادی نه والاسری پدرت از سپاهان بد آهنگری . فردوسی .بر بخردان مرگ والاسران به از زندگانی بدگوهران .اسدی .
-
والاسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vālāsar سرفراز؛ بلندمرتبه.
-
واژههای همآوا
-
والعصر
لغتنامه دهخدا
والعصر. [ وَل ْ ع َ ] (اِخ ) یکصدو سومین سوره ٔ قرآن مجید، مکیه و مشتمل بر 3 آیت است و بدین آیه آغاز شود: والعصر ان الانسان لفی خسر.
-
جستوجو در متن
-
والاسری
لغتنامه دهخدا
والاسری . [ س َ ] (حامص مرکب ) علو مقام و حسب . سرفرازی . والاسر بودن . صفت والاسر. رجوع به والاسر شود : ترا گر فزون است والاسری ولیکن نداری ز من برتری .فردوسی .