کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والادگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
والادگر
/vālādgar/
معنی
بنّایی که دیوار گلی چینهچینه میسازد؛ بنّا؛ معمار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
architect
-
جستوجوی دقیق
-
والادگر
لغتنامه دهخدا
والادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) والادگر = والاذگر، از: والاد + گر (پسوند شغل و مبالغه ). (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). بنا. (برهان قاطع) (آنندراج )(ناظم الاطباء). عمارت کننده . (برهان قاطع). || بعضی دیوارساز و دای گر را گفته اند و آن شخصی باشد که دیو...
-
والادگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) بنا، معمار.
-
والادگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vālādgar بنّایی که دیوار گلی چینهچینه میسازد؛ بنّا؛ معمار.
-
والادگر
واژهنامه آزاد
آرشیتکت.
-
جستوجو در متن
-
معمار
فرهنگ واژههای سره
آبادگر، والادگر، مهراز
-
گلکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گلیگر، گلیکار› [قدیمی] gelkār ۱. کارگری که در کارهای ساختمانی کار میکند.۲. بنا؛ والادگر؛ گِلگرو.
-
بنا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بناگر، بنیادگر، پاخیرهزن، لادگر، گلکار، ۲. معمار، والادگر ۳. سازنده
-
والاذگر
لغتنامه دهخدا
والاذگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) بنائی که دیوار چینه چینه سازد. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ خطی ). رجوع به والاد و والادگر شود.
-
بنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] bannā کسی که پیشهاش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است؛ سازندۀ عمارت؛ گِلکار؛ والادگر؛ راز.
-
راز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] rāz کسی که پیشهاش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است؛ معمار؛ بنّا؛ گِلکار؛ والادگر: ◻︎ به یکی تیر همی فاش کند سرّ حصار / ور بر او کرده بُوَد قیر بهجای گِل، راز (عسجدی: ۳۸).
-
رهاص
لغتنامه دهخدا
رهاص . [ رَهَْ ها ] (ع ص ) دیوارگلین ساز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دیوارگلین ساز. چینه کش . (ناظم الاطباء). بنا. گلکار. چینه کش . پاخیره زن . والادگر. آخیزگر. مهره زن . دیوارزن . (یادداشت مؤلف ). پاخره گر. (دهار). دیوارگر. (مهذب ...