کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
والاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
والاد
/vālād/
معنی
۱. سقف و پوشش خانه.
۲. هر یک از ردیفهای دیوار گِلی.
۳. قالب چوبی گنبد و طاق.
۴. [مجاز] پایه و اساس؛ بنیان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
roof
-
جستوجوی دقیق
-
والاد
لغتنامه دهخدا
والاد. (اِ) سقف . (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری )(انجمن آرا) (ناظم الاطباء). پوشش خانه . (جهانگیری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). پوشش . (آنندراج ). پوشش هرجائی . (فرهنگ خطی ). به معنی دیوار هم صادق است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) ...
-
والاد
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - دیوار. 2 - سقف .
-
والاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vālād ۱. سقف و پوشش خانه.۲. هر یک از ردیفهای دیوار گِلی.۳. قالب چوبی گنبد و طاق.۴. [مجاز] پایه و اساس؛ بنیان.
-
جستوجو در متن
-
والاذگر
لغتنامه دهخدا
والاذگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) بنائی که دیوار چینه چینه سازد. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ خطی ). رجوع به والاد و والادگر شود.
-
والاذ
لغتنامه دهخدا
والاذ. (اِ) رده ٔ دیوار. || گلی که بدان دیوار برآرند. || سقف . (رشیدی ). رجوع به والاد شود. || قالب طاق و گنبد که از چوب و گل سازند و بعد از آن به گچ و خشت بپوشند. (رشیدی ). || در نسخه ٔ میرزا [ : فرهنگ ابراهیمی ] عمارت رنگین و در مؤید عمارت گلین گف...
-
والادگر
لغتنامه دهخدا
والادگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) والادگر = والاذگر، از: والاد + گر (پسوند شغل و مبالغه ). (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). بنا. (برهان قاطع) (آنندراج )(ناظم الاطباء). عمارت کننده . (برهان قاطع). || بعضی دیوارساز و دای گر را گفته اند و آن شخصی باشد که دیو...
-
والا
لغتنامه دهخدا
والا. (ص ) بلند. (لغت فرس اسدی ) (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از بهار عجم ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). مرتفع. (حاشیه ٔ برهان قاطع). بالا. (انجمن آرا) (آنندراج ).رفیع. (ناظم الاطباء). افراشته . بارفعت : چو ه...