کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقف گردانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واقف گردانیدن
لغتنامه دهخدا
واقف گردانیدن . [ ق ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . واقف کردن . آگاه گردانیدن : واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آن را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314). پادشاه را بر خیانت کسی واقف مگردان مگرآنکه بر صحت آن قول بکلی واثق باشی . (گلستا...
-
واژههای مشابه
-
واقف حیدرآبادی
لغتنامه دهخدا
واقف حیدرآبادی . [ ق ِ ف ِ ح َ دَ ] (اِخ ) داود علی خان واقف حیدرآبادی از شعرای فارسی ساکن هند است . رجوع به فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور شود.
-
واقف خلخالی
لغتنامه دهخدا
واقف خلخالی . [ ق ِ ف ِ خ َ ] (اِخ ) ملاعلیقلی خواهرزاده ٔ ملانصراﷲ خلخالی و از شعرای قرن دهم است .طبعی به کمال رقت داشت و در اصفهان به افاده و تعلیم مشغول بود او را دیوانی است . این ابیات از اوست :در لباس فقر هم آسودگی نبود مرابخیه های خرقه بر من جا...
-
واقف خلخالی
لغتنامه دهخدا
واقف خلخالی . [ ق ِ ف ِ خ َ ] (اِخ ) میرزا ابوطالب واقف خلخالی از شعرای قرن دوازدهم است . (از فرهنگ سخنوران ).
-
واقف دهلوی
لغتنامه دهخدا
واقف دهلوی . [ ق ِ ف ِ دِ ل َ ] (اِخ ) خواجه محمدنقی فرزند خواجه محمد دهدار دهلوی از شعرای هند در قرن یازدهم است . (فرهنگ سخنوران خیامپور).
-
واقف شدن
لغتنامه دهخدا
واقف شدن . [ ق ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خبردار شدن . (آنندراج ). خبردار گشتن .مطلع شدن . دریافتن . (ناظم الاطباء). آگاه شدن . باخبرشدن . فهمیدن . مستحضر شدن . پی بردن : تا نامه ٔ پوشیده ٔ او نرسد بر این حال واقف نتوان شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324). خوا...
-
واقف طبرستانی
لغتنامه دهخدا
واقف طبرستانی . [ ق ِ ف ِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) میرزا جانی واقف طبرستانی از شعرای قرن سیزدهم است . (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور).
-
واقف گردیدن
لغتنامه دهخدا
واقف گردیدن . [ ق ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) آگاه شدن . آگاه گردیدن . آگاه گشتن . واقف شدن . واقف گشتن : و بنده ملطفه پرداخته بود مختصر این شرح پرداختم تا رای عالی بر آن واقف گردد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360). باید که در وقت که بر این نبشته واقف گردی از...
-
واقف گشتن
لغتنامه دهخدا
واقف گشتن . [ ق ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) از چیزی خبردار شدن . (آنندراج ). مطلع شدن . خبردار گشتن . دریافتن . واقف شدن . (ناظم الاطباء). واقف گردیدن . آگاه شدن . آگاه گشتن . آگاه گردیدن . خبردار گردیدن . خبردار شدن . باخبر شدن . باخبر گشتن . مطلع گردیدن...
-
واقف لاهوری
لغتنامه دهخدا
واقف لاهوری . [ ق ِ ف ِ ] (اِخ ) شیخ نورالعین پسر قاضی امانت اﷲ از شعرای قرن دوازدهم . اصلش از قصبه ٔ تباله از نواحی لاهور است و ابتدا تحصیل علوم کردسپس به شاعری پرداخت بین او و شاه عبدالحکیم حاکم وحدت نظر حاصل شد و به اتفاق یکدیگر به عزم سیاحت دکن ا...
-
واقف شاهجهان آبادی
لغتنامه دهخدا
واقف شاهجهان آبادی . [ ق ِ ف ِ ج َ ] (اِخ ) از شعرای قرن سیزدهم است . (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور).
-
واقف شده آمدن
لغتنامه دهخدا
واقف شده آمدن . [ ق ِ ش ُ دَ / دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) اطلاع حاصل شدن : بیاورم ناچار این حال را تابدان واقف شده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 156). دراین باب مرا حکایت نادر یاد آمد اینجا نبشتم تا بر آن واقف شده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 134). اینک نامه ...
-
واقف بهمه چیز
دیکشنری فارسی به عربی
کلي العلم
-
واقف و بانی
فرهنگ گنجواژه
مؤسس.