کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واقعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واقعی
معنی
(قِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)حقیقی ، راست .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. حقیقی
۲. صحیح
۳. مستند، ≠ غیرواقعی
برابر فارسی
راستین
دیکشنری
actual, bona fide, concrete, factual, genuine, historical, literal, living, true, McCoy, objective, practical, pukka, real, real-life, right, simon-pure, sincere, sooth, straight, substantial, substantive, tangible, trueborn, unfeigned, veritable, virtual
-
جستوجوی دقیق
-
واقعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. حقیقی ۲. صحیح ۳. مستند، ≠ غیرواقعی
-
واقعی
فرهنگ واژههای سره
راستین
-
واقعی
لغتنامه دهخدا
واقعی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن علی طوسی شاعری بوده است در دربار اکبرشاه و این اشعار ازوست :نه بر جبین تو از روی ناز چین پیداست که بحر حسن تو زد موج اینچنین پیداست هنوز از می نازست نشأه ای در سرز سر گرانیت ای ترک نازنین پیداست چه احتیاج به ماه نواست در ش...
-
واقعی
لغتنامه دهخدا
واقعی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) حقیقی . راستین . || راست . درست . صحیح . || محقق . به طور یقین . || به طور کامل . (ناظم الاطباء).
-
واقعی
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)حقیقی ، راست .
-
واقعی
دیکشنری فارسی به عربی
اصيل , جدا , حرفي , حقيقي , خرسانة , صحيح , ضروري , فعلي , واقعي , يمين
-
واژههای مشابه
-
واقعي
دیکشنری عربی به فارسی
وابسته بواقع امر , حقيقت امري , واقعي , واقع بين , تحقق گراي , راستين گراي
-
واقعي
دیکشنری عربی به فارسی
واقع بين , تحقق گراي , راستين گراي
-
natural level 2, natural stratigraphic layer
لایۀ واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] در تقسیمبندی واحدهای کاوش، هریک از لایههایی که برخلاف لایۀ اختیاری، بر پایۀ لایهنگاری محوطه شناسایی میشوند
-
مدت واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ← دیرش واقعی
-
actual cost, AC2
هزینۀ واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد، مدیریت-مدیریت پروژه] مجموع هزینههای صرفشده برای انجام یک فعالیت در یک بازۀ زمانی مشخص متـ . هزینۀ واقعی کار انجامشده actual cost of work performed اختـ . هوکا ACWP
-
actual throat, weld throat3, fillet weld throat3
گلویی واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] کوتاهترین فاصلۀ بین ریشه و رویۀ جوش در جوش گوشهای
-
actual start date, AS
آغاز واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] تاریخی که فعالیت عملاً آغاز میشود
-
true density, powder density
چگالی واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] نسبت جِرم ماده به حجم واقعی آن