کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وافی الحسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وافی الحسب
لغتنامه دهخدا
وافی الحسب . [ فِل ْ ح َ س َ ] (ع ص مرکب ) کسی که در شرف و مال و دین و علم و دیگر کمالات کامل باشد. (غیاث اللغات ).
-
واژههای مشابه
-
وافی اﷲآبادی
لغتنامه دهخدا
وافی اﷲآبادی . [ ی ِ اَل ْ لاه ] (اِخ ) محمد عبدالغفور خلف منشی ظهور احمدبن شیخ عبدالواحد. از شعرای فارسی ساکن هند که در قرن سیزده و چهارده هجری میزیسته است . وی در اصل از کاکوری بوده و بعد در اﷲآباد سکونت گزیده است . در کودکی پدر و اعمام خویش را از ...
-
وافی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
وافی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) خلف میرزا جعفر غیرت اصفهانی شاعری که در قرن سیزدهم میزیسته است . (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور).
-
وافی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
وافی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) مصطفی معظم فرزند علیرضا از شاعران قرن سیزدهم و چهاردهم . (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور).
-
وافی تبریزی
لغتنامه دهخدا
وافی تبریزی . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از اصیل زادگان تبریز است . در صغر سن به کسب فضایل و کمال توجه پیدا کرده . حاوی فنون استعداد گشت و در ابتدای جوانی به شعر گفتن توجه نموده و در اندک زمانی به مرتبه شاعری رسید و آوازه ٔ آثارش از آذربایجان به عراق پیچید. ...
-
وافی حیدرآبادی
لغتنامه دهخدا
وافی حیدرآبادی . [ ی ِ ح َ دَ ] (اِخ ) سید عبدالرحیم وافی قادری از شعرای ساکن هند معاصر ترک علی شاه ترکی قلندر نورمحلی مؤلف تذکره ٔ «سخنوران چشم دیده » است . رجوع به سخنوران چشم دیده و فرهنگ سخنوران شود.
-
وافی دهلوی
لغتنامه دهخدا
وافی دهلوی . [ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میرزا حاتم بیگ از شعرای فارسی زبان ساکن هند در قرن دوازده است و صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: میرزا حاتم بیگ دهلوی نسبت نبیرگی و شاگردی بامیر شمس الدین فقیر دهلوی دارد در غزل «وافی » و در مرثیه «ماتمی ...
-
وافی قندهاری
لغتنامه دهخدا
وافی قندهاری . [ ی ِ ق َ دِ ] (اِخ ) محمدهاشم برادرزاده ٔ شاه محمد قندهاری از شعرای قرن دهم . (از فرهنگ سخنوران ).
-
وافی کشمیری
لغتنامه دهخدا
وافی کشمیری . [ ی ِ ک َ ] (اِخ ) از شعرای فارسی ساکن هند است که صاحب تذکره ٔصبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: «محمد طیب کشمیری طیب انفاسش رافع افسرده طبعی و دلگیری است ؛ او راست :فضای آسمان بیتابی دل برنمی تابدبه محشر کشته ٔ ناز ترا جوش تپیدنها».
-
وافی هروی
لغتنامه دهخدا
وافی هروی . [ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) وافی عطار از شعرای قرن دهم است . رجوع به مجالس العشاق و فرهنگ سخنوران شود.
-
وافی عنایت
لغتنامه دهخدا
وافی عنایت . [ ع ِ ی َ ] (ص مرکب ) کامل عنایت . دارای عنایت تمام : و آیت وافی عنایت فضل اﷲ المجاهدین علی القاعدین [ قرآن 95/4 ] مؤید این معنی است . (حبیب السیر ج 3).