کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وافرستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وافرستادن
لغتنامه دهخدا
وافرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) بازفرستادن : بردار پرده از رخ و از دیده های مانوری که عاریه است به خورشید وافرست . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 559).هر چه خورشید زاده بود از رشک هم به خورشید وافرستادی .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 922).
-
جستوجو در متن
-
فرستادن
لغتنامه دهخدا
فرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص ) گسیل کردن . ارسال . (یادداشت به خط مؤلف ). در پهلوی فرستاتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : یک لخت خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه ٔ عقیق . رودکی . که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما...