کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
PWR → pressurized water reactor
واف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← واکنشگاه آب تحتِفشار
-
واف
لغتنامه دهخدا
واف . (اِ)بلبل را گویند و به عربی عندلیب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). || خواننده . (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
زنده واف
لغتنامه دهخدا
زنده واف . [ زِ دَ /دِ ] (اِ مرکب ) مرغ هزاردستان بود. (اوبهی ). بمعنی زندباف که بلبل و مرغان خوش الحان باشند. (آنندراج ). بلبل . (ناظم الاطباء). رجوع به زندباف و زندواف شود.
-
واژههای همآوا
-
وعف
لغتنامه دهخدا
وعف . [ وَ ] (ع اِ) هر جای درشت و سطبر از زمین که در آن آب ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، وِعاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
pressurized water reactor, pressure water reactor
واکنشگاه آب تحتِفشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] واکنشگاه/ رآکتوری که در آن از آب سبک تحتِفشار برای کندسازی نوترون و خنک کردن سامانه استفاده میشود اختـ . واف PWR متـ . رآکتور آب تحتِفشار
-
صواف
لغتنامه دهخدا
صواف . [ ص َ واف ف / ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صافَّة. (منتهی الارب ). گاوان و اسبان و شتران تیزرو که بر سه پا استند. (غیاث اللغات ). رجوع به صافَّه شود. || گفته اند شترانی که برای قربانی استاده باشند. (غیاث اللغات ). || ج ِ صاف ، صف کشنده : پای ظاهر در ص...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به حلب . (منتهی الارب ). ناحیه ای است به حلب شامل چندین قریه . و حمدان بن عبدالرحیم طبیب در آنجا ساکن گشت و سپس به ارثاث منتقل شد و ابیات زیر را در وصف جزر سرود : یا حبذا الجزر کم نعمت به بین جنان ذوات افنان بین جنان ...
-
اکشم
لغتنامه دهخدا
اکشم . [ اَ ش َ ] (ع اِ) یوز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به یوز شود. || (ص ) ناقص در خلقت و در حسب . گویند: احد جانبیه واف و اخرهما اکشم ؛ درباره ٔ کسی گویند که پدرش آزاد و مادرش کنیز بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ...
-
زندباف
لغتنامه دهخدا
زندباف . [ زَ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زندخوان است که تابعان زردشت باشند و آن جماعت را مجوس خوانند. (برهان ). امام و پیشوای زردشتیان . (ناظم الاطباء). زندخوان . زندلاف .زنددان . خوانندگان و دانندگان کتاب زند بمعنی تابعان کتاب زردشت پیغمبر عجم ... ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف اصفهانی . حمزه در کتاب اصفهان او را در جمله ٔ ادباء اصفهان آورده است و گوید، او راست : کتابی در طبقات بلغاء و کتابی درطبقات خطباء و هر دو کتاب بی مانند است و کتاب ادب الکتاب . و احمد راست درباره ٔ ولیدبن ابی ال...
-
پازند
لغتنامه دهخدا
پازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت در آئین آتش پرستی و دیگری میگوید...
-
تجنیس زاید
لغتنامه دهخدا
تجنیس زاید. [ ت َ س ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و مذیل نیز خوانند و آن چنان باشد که هر دو کلمه ٔ متجانس بحروف و حرکات متفق باشند اما در آخر یک کلمه حرفی زیادت بود، مثال : هو حام حامل لاعباءالامور و کاف کافل لمصالح الجمهور. دیگر: انا من زمانی زمان...