کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واثق
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - اطمینان دارنده . 2 - استوار، محکم .
-
واثق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vāseq ۱. اطمینانکننده؛ اعتماددارنده.۲. محکم؛ استوار.
-
جستوجو در متن
-
مواسق
لغتنامه دهخدا
مواسق . [ م َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ واسق به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (آنندراج ). رجوع به واسق شود.
-
مواسیق
لغتنامه دهخدا
مواسیق . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق علی غیرالقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ واسق به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (آنندراج ). رجوع به واسق شود.
-
وساق
لغتنامه دهخدا
وساق . [ وِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ واسق ، به معنی ناقه ٔ بارگرفته و آبستن شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).