کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واسط نگارهای کاربر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مثبت واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← نسخۀ مثبتِ واسط
-
intermediate variable
متغیر واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] متغیری که در مسیر علیتی بین دو متغیر مستقل و متغیر وابسته قرار میگیرد و خودش نیز با تغییرات متغیر مستقل تغییر میکند
-
intermediate 1
مادۀ واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ترکیبی که در مسیر واکنش تولید میشود و از آن در تولید محصول نهایی بهعنوان پیشماده استفاده میکنند
-
interface
واسط 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] 1. مرز مشترک میان دو یا چند سامانه یا دستگاه یا برنامۀ مرتبط 2. تجهیزاتی شامل سختافزار یا نرمافزار که امکان میدهد دو سامانۀ انسان یا ماشین بهنحوی با یکدیگر مرتبط شوند که بتوانند با هم کار کنند متـ . میان...
-
intermediate 2, reactive intermediate, reaction intermediate
واسط 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] گونۀ شیمیایی نسبتاً ناپایداری که در مراحلی از واکنش، تولید و در مراحل دیگر، مصرف میشود و قابل جداسازی نیست
-
innovation intermediary
واسط نوآوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] عامل تسهیلکنندۀ روابط میان نهادهای فعال در درون نظامهای نوآوری
-
منفی واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← نسخۀ منفیِ واسط
-
واسط بایره
لغتنامه دهخدا
واسط بایره . [ س ِ طِ ی ِ رَ ] (اِخ ) از دهکده های قم از ناحیه ٔ سراجه . (تاریخ قم ص 136 و 121).
-
واسط بلخ
لغتنامه دهخدا
واسط بلخ . [ س ِ طِ ب َ] (اِخ ) از دهکده های بلخ است . (از معجم البلدان ).
-
واسط نجد
لغتنامه دهخدا
واسط نجد. [ س ِ طِ ن َ ] (اِخ ) نام موضعی است مذکور در شعر ذیل از خداش بن زهیر شاعر عرب : عفا واسط اکلاؤه فمحاضره الی حیث نهیاسیله فصدائره .(معجم البلدان ).
-
عمر واسط
لغتنامه دهخدا
عمر واسط. [ ع ُ رُ س ِ ] (اِخ ) همان دیر کسکر است و ابوعبداﷲبن حجاج اشعاری درباره ٔ عمر واسط دارد که در معجم البلدان نقل شده است . رجوع به معجم البلدان و عمرکسکر شود.
-
دارة واسط
لغتنامه دهخدا
دارة واسط. [رَ ت ُ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
-
interpositive, intermediate positive, IP 3
نسخۀ مثبت واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نسخۀ مثبت رنگی با کیفیت مطلوب که از روی نسخۀ منفی اصلی به دست آمده است و برای تهیۀ نسخههای منفی دوم به کار میرود متـ . مثبت واسط
-
internegative, intermediate negative, IN
نسخۀ منفی واسط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نسخۀ منفی که از روی نسخۀ مثبت رنگی تهیه میشود و مبنای تکثیر نسخههای مثبت بعدی است متـ . منفی واسط
-
optical-to-optical interface device, OTTO
قطعۀ واسط اپتیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ابزاری که تصویر ناهمدوس را تبدیل به شیء همدوس کند متـ . قطعۀ واسط نوری