کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واسطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوبکر واسطی
لغتنامه دهخدا
ابوبکر واسطی . [ اَ بو ب َ رِ س ِ ] (اِخ ) محمدبن موسی الواسطی ، مکنی به ابوبکر. یکی از مشایخ صوفیه و از قدمای اصحاب جنید.آنگاه که بمرو شد، مردم مرو بحکم لطافت طبع وی را قبول کردند و سخن وی بشنودند و او عمر خویش بدانجا بگذاشت . (از هجویری ).
-
حباب واسطی
لغتنامه دهخدا
حباب واسطی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ )دارقطنی گوید: پیری نیکوکار بود. (لسان المیزان ج 2 ص 165). حباب واسطی بن صالح محدث است . (منتهی الارب ).
-
حسن واسطی
لغتنامه دهخدا
حسن واسطی . [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن علی بن محمدبن بادی مکنی به ابوالجوائز. کاتب نحوی (382-460 هَ . ق .). او راست : شرح کتاب سیبویه . اصلش از واسط و ساکن بغداد بود و در آنجا درگذشت . (وفیات الاعیان ) (هدیة العارفین ج 1 ص 276) (زرکلی 232...
-
حسن واسطی
لغتنامه دهخدا
حسن واسطی . [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به حسن بزاز شود.
-
حافظ واسطی
لغتنامه دهخدا
حافظ واسطی . [ ف ِ ظِ س ِ ] (اِخ ) مؤلف عیون الانباء (ج 1 ص 304) از وی نقل کرده . رجوع به محمدبن سعیدبن یحیی واسطی شود.
-
علی قنا واسطی
لغتنامه دهخدا
علی قنا واسطی . [ ع َ ی ِ ق َ س ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن دواس القنا الواسطی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن واسطی . از معاریف علمای نجوم . رجوع به ابوالحسن (علی بن احمدبن ...) و تاریخ الحکماء قفطی ص 40 شود.
-
ابراهیم بن واسطی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن واسطی .[ اِ م ِ ن ِ س ِ ] (اِخ ) از علمای مائه ٔ هفتم هجریست .وفات او در 90 سالگی به سال 692 هَ .ق . بوده است .
-
جستوجو در متن
-
حباب
لغتنامه دهخدا
حباب . [ ح َ] (اِخ ) ابن صالح واسطی . رجوع به حباب واسطی شود.
-
علی رفاعی
لغتنامه دهخدا
علی رفاعی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی واسطی رفاعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی شود.
-
سحناء
لغتنامه دهخدا
سحناء. [ س َ / س َ ح َ ] (اِخ ) علی بن طلحةبن کردان واسطی مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی واسطی و سحنة شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن کردان واسطی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی واسطی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عاصم بن صهیب واسطی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی (ابن عاصم ...) شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی واسطی رفاعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی شود.
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابی عطاء واسطی ، مکنی به ابوحمزه . تابعی بود. رجوع به ابوحمزه ٔ واسطی شود.
-
مستسلم
لغتنامه دهخدا
مستسلم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (اِخ ) ابوسعید واسطی ثقفی . از معاریف زهاد است . و رجوع به ابوسعید واسطی شود.