کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واسطه هندسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واسطه ٔ عقد نجوم
لغتنامه دهخدا
واسطه ٔ عقد نجوم . [ س ِ طَ / طِ ی ِ ع ِ دِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ).
-
feeder for lighter aboard ship, feeder LASH
سبکسازبَر واسطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی سبکسازبَر که جمعآوری و توزیع سبکسازهای سبکسازبَر بهکمک آن انجام میشود اختـ . سابو FLASH
-
direct cinema
سینمای بیواسطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] گونهای از فیلم مستند که در آن وقایع جلوی دوربین با حداقل دستکاری، یعنی بدون بازسازی و نورپردازی و تمرین و حذف در مرحلۀ تدوین، ضبط میشود
-
واسطه معاملا ت بازرگانی
دیکشنری فارسی به عربی
سمسار
-
ارتباط بی واسطه
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّصالٌ مُواجهي (مباشرٌ)
-
دلال و واسطه
فرهنگ گنجواژه
میانگیر.
-
مستقیم و بی واسطه بودن
دیکشنری فارسی به عربی
آنية
-
جستوجو در متن
-
تبدیل
لغتنامه دهخدا
تبدیل . [ ت َ ] (ع مص ) بدل کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بدل چیزی آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدل کردن چیزی به چیزی . (آنندراج ). گرفتن چیزی بدل چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عوض کردن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام )....
-
مکان
لغتنامه دهخدا
مکان . [ م َ ] (ع اِ) جای . (ترجمان القرآن ). جایگاه . ج ، امکنة. (مهذب الاسماء). جایگاه . جای . مکانة. ج ، امکنة و اماکن . (منتهی الارب ). جای بودن . صیغه ٔ اسم ظرف است مشتق از کَون که به معنی بودن است و به معنی مطلق جا مستعمل . (غیاث ). موضع بودن چ...
-
مخروط
لغتنامه دهخدا
مخروط. [ م َ ] (ع ص ) خراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوست کنده شده و رندیده شده . (ناظم الاطباء). تراشیده : آبگینه های بغدادی مجرود و مخروط دیدم که از آن بغدادی به دیناری خریده بودند که به سه درم فروختند. (تاریخ بی...