کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
heirs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارثان، واری، حاصل، میرای بر، اری بر
-
heir-at-law
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارث، واری قانونی
-
heirship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرطان سینه، وراثت، واری بودن
-
heir apparent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وارث ظاهری، واری بلافصل
-
کارلسباد
لغتنامه دهخدا
کارلسباد. (اِخ ) رجوع به «کارلوی واری » شود.
-
devisee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیوید، واری، اری بر، ذینفع حواله ارزی
-
devisees
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعطیلات، واری، اری بر، ذینفع حواله ارزی
-
ellipsoid of revolution, spheroid
بیضیوار دورانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] بیضیواری که از دوران یک بیضی حول یکی از محورهایش پدید میآید
-
abator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abator، رفع مزاحمت کننده، غاصب حق واری قانونی
-
abators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
abators ها، رفع مزاحمت کننده، غاصب حق واری قانونی
-
expansion ellipsoid
بیضیوار انبساط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بیضیواری که طول محورهایش با ضریب انبساط طولی در شبکۀ بلور متناسب است
-
inherit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ارث می برند، به میرای بردن، واری شدن، از دیگری گرفتن، مالک شدن، جانشین شدن
-
inherits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به ارث می برد، به میرای بردن، واری شدن، از دیگری گرفتن، مالک شدن، جانشین شدن
-
خانه وار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xānevār ۱. = خانوار۲. [قدیمی] به اندازۀ یک خانه (= اتاق): خانهواری حصیر.
-
apparent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشکار، ظاهر، معلوم، مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم